-
یک شعر از حمید باقری
سهشنبه 12 دی 1391 23:15
April is the cruelest,month, T.S,Eliot پنجره را ورق می زنم روی شاخه ها چه رنگ هایی دارد مهر ..... پنجره را ورق می زنم چه برگ هایی دارد آبان زیر پای عابران ....... پنجره را ورق می زنم فقط استخوان های برگی که لای این کتاب گذاشته ام...... پنجره را می بندم. اردی بهشت را نمی خواهم ببینم.....
-
یک شعر از بهارک اکبرپور
سهشنبه 12 دی 1391 23:14
به انضمام کمی دختر باند پیچی شده از موج های منفعل این صدا تا چشم های بادامی کدامین عابر این سطر کش بیایم چشم توی چشم هزار قیافهی نا آشنا و هزار خودم از این دست نیامده از تنگ ترین دریچهی قلبم تا قیافهی جن زده شان بارش و اتفاقی که درست پشت لب ها جا خشک کرده است منجر به بی شرمترین حادثهی این حوالی من به تقدیر دردناک...
-
1 شعر از خدیجه ارشادی
سهشنبه 12 دی 1391 23:13
بی بی بی بو بی روزنه بی بی بی خیال به این که بوی ماه توی گیس هاش به هوا چنگ می زند و دست پنجره به آسمان نمی رسد پنجره از اتاق بیرون می پرد بوی ماه از گیس هاش بیرون می پرد از گلویش از رویش بی نفس بی رنگ بی بو ماه می پرد.
-
2 شعر از علی اخگر
سهشنبه 12 دی 1391 23:13
ابلاغ چسبیده ام به تابلوی اعلانات و دهان ام را دارم از دست می دهم و دست می دهم نه کندنی هستم و نه، انگار اشتباه کرده ام ..... بخش نامه های جدیدی به جویدن من پاراف شده اند چشم ام را می گذارم و از لای منگنه بسمه تعالی میخندم مرا جدی دست نمیگیرند کلمات مخالف الصاق میکنند دایره می کشند و مرا به خودم ارجاع میدهند سر و...
-
داماهی - شماره 17
سهشنبه 12 دی 1391 23:11
-
به جای مقدمه
سهشنبه 12 دی 1391 23:11
:: موسی بندری مدتها با خودم کلنجار داشتم از این که گفته بودم«من، یکی از شاگردان حسن» قضیه به ماه های اول حضورم در جلسات هفتگی شعر بر میگشت. که جو غالب جور دیگری بود. هنوز مسائل شعر کهن و نو حاکم بود. در یکی از همین بحث و جدلها هنگامی که بحث حول شعر معاصر،حضور و ظهورش در این خطه و فعالان آن کشیده شد، پر معلوم است...
-
یادداشت نخست
سهشنبه 12 دی 1391 23:09
:: حسن کرمی از چاپ اولین شعرم در یکی از جنگهای ادبی (بازار ادبی رشت) در سال 1345 تاکنون که گزیدهی حاضر را به چاپ سپرده ام ، سالهای زیادی میگذرد. هر چند از آن پس و در دوران جوانی با انگیزهی نامجویی به ارسال شعر و قصههایی برای نشریات مختلف پرداختم و خاماندیشانه از دیدن چاپ آنها شادمان شدم ، اما چند سال بعد...
-
هلهله ی تامل و مرگ*
سهشنبه 12 دی 1391 23:09
:: علی آموخته نژاد نوشتن از حسن کرمی سخت است شاعری نیک و انسانی صدیق، مردی که با مانوسیتی خاص در تلخی و سکوت آمیخته به هم به شعر رسیده بود و بر حذر میداشت دیگران را از نوشتن خود، با آن همه دلبستگی که با خود داشت و با خود می برد. علیرغم کوتاهی وسیع، پیدا کردن خاستگاههای این شعر به که آب از چه میگیرد و به چه می ریزد،...
-
هنرمند اشکال مختلفی دارد، یک وقت هم شاعری
سهشنبه 12 دی 1391 23:08
گفت وگو با سعید آرمات درباره شعر حسن کرمی :: ابراهیم پشت کوهی آقای آرمات بحث را بهتر است از دهه چهل شروع کنیم. مجموعه عواملی باعث میشود هنر و ادبیات ایران در این سالها در اوج باشد که هرمزگان نیز از این حلقه خارج نیست. میخواهم بحث را به روی شخصیت ادبی کرمی متمرکز کنم. عواملی که کرمی را در آن سالها در شعر و داستان...
-
از نیمرخ جدی و سوخته
سهشنبه 12 دی 1391 23:06
نگاهی به داستان «هیاهو» اثر حسن کرمی :: موسی بندری «هیاهو و انبوه مسخره ای بود» جمله ای که تمام حالات خستگی و زدگی داستان را قرار است به ما القا کند. در واقع همین سطر بهجتنگیز و زیبا شاید کلید درونکاوی آدمهای داستان هم هست. بدون مقدمه ما را به وسط معرکه ای می اندازد که گرچه حتا عنوان داستان هم «هیاهو» می باشد اما تا...
-
یک قطره ، تنها یک قطره همه چیز را نجات خواهد داد
سهشنبه 12 دی 1391 23:05
:: شاپور جورکش حافظ که گفت حسن هم رفت، آهی گرفته گر زد. از آتشی، سمیعی یا سید؟ و دوار گرفت دور سرمان. بعد خیز خاطرههایی که با دهه پنجاه آ مد ـ با خوشه، با شاملو، با منصفی ـ و میانبر زد به حال، از اخراج، از عریضه نویسی، از میز شاعری میانه بازار دلالان. از مهمانخانه تخت طاووس، از دفترچهای کهنه... گفتم میروم شیراز...
-
حیف از «حسن»!
سهشنبه 12 دی 1391 23:04
:: علی باباچاهی برای ایراد سخنرانی اندر اطراف شعر منوچهر نیستانی و البته شعر امروز ایران رفته بودهام کرمان، در کرمان دیده بوده ام حسن مرتجا شاعر را که از سیرجان آمده بوده که ببیند مرا و ما را. چیزی نمیگذردکه حسن این پا و آن پا میکنه: بگویم؟ / نگویم؟ بالاخره میگوید آنچه را که نمیخواهد و میخواهد که بشنوم من تازه...
-
در سوک شاعر
سهشنبه 12 دی 1391 23:03
:: عباس عبدی و آن چند بار دیدار از دور از پیاده ها که چشم توپایید خاک وآفتاب و شاکبان مستاصل مردمی که چه رفتند چه آمدند چندین دل شکسته و زخم مردم هم از تصادفی که شنیدم یک خوشه شعر همسیانی از ستارگان پای چهار پایهی فرتوت در چشم هیچ همشهری پنهان نیست آن مقدمه، متن درد مشترک و لهجهی غلیظ بندری ناخن زدی به آخر سیم آخر...
-
الماس و خاکستر
سهشنبه 12 دی 1391 23:03
پیش درآمد: همیشه برآن بودم تا فرصتی بدست آید. و ویژه نامه «عرق ریزی روحی» زنده یاد حسن کرمی داشته باشیم. بارها تا مقدمه پیش رفتم و اما به هرحال امکانات جور نمی شد. آخرین بارآمد. دیگر چیزی نمانده بود. و برای پرباری کار. یکی هم محاصبه ای با او بود. همین بود که پس از مدتها کلنجار رفتن. آن عزیز پذیرفت که سوالهای ترتیب...
-
هیاهو
سهشنبه 12 دی 1391 23:01
:: حسن کرمی هیاهو و انبوه مسخره ای بود. روی شنهای خیس ساحل، مثل مورچه هایی که یک روز بعد از باران حرکت و ازدحام را از توی سوراخشان بیرون آورده باشند، کومه کومه زنهای نقابی و مردهای سوخته و لاغر دور بساط ماهی فروشها می چرخیدند. با خستگی روی دوبه ی زنگ زده ی کنار گمرک نشسته بود. خنکی صبح با بوی شور دریا و بوی ماهی...
-
صدا
سهشنبه 12 دی 1391 23:01
:: حسن کرمی تاریک بود. آنقدر که نمی توانستم جاهای زیادی را ببینم. همه چیز در سایه ای غلیظ مخفی شده بود. آن جا نشسته بودم. میان همه ـ حس می کردم چشمها و نفس هاشان در تاریکی مرا احاطه کرده است. در سکوت دشوار و غیر واقعی بود، صداهای مخفی را می شنیدم. هاله ای بر فرازِ سر همه و در من جریان خاموش جویی که پنهان و آرام...
-
رویای آفتاب در هزارهی ظلمت
سهشنبه 12 دی 1391 22:48
«رویای آفتاب در هزارهی ظلمت» اولین کتاب شعر حسن کرمی است که در نشر هفت رنگ در تیراژ 2000 نسخه به چاپ رسیده است. این کتاب که مجموعه سرودههای سالهای 1346 تا 1381 کرمی را شامل میشود دربرگیرندهی 60 شعر این شاعر میباشد. قرار بر این است که در آینده یک مجموعه شعر ، یک مجموعه داستان و کتابی از فرهنگ عامه از آثار حسن...
-
رویای آفتاب در هزارهی ظلمت
سهشنبه 12 دی 1391 22:41
«رویای آفتاب در هزارهی ظلمت» اولین کتاب شعر حسن کرمی است که در نشر هفت رنگ در تیراژ 2000 نسخه به چاپ رسیده است. این کتاب که مجموعه سرودههای سالهای 1346 تا 1381 کرمی را شامل میشود دربرگیرندهی 60 شعر این شاعر میباشد. قرار بر این است که در آینده یک مجموعه شعر ، یک مجموعه داستان و کتابی از فرهنگ عامه از آثار حسن...
-
مارسل پروست
سهشنبه 12 دی 1391 22:36
:: حسن کرمی نویسنده نام آور فرانسوی ( 1871 ـ 1922 ) شاهکار بزرگ وی اثر معروفش « در جستجوی زمان از دست رفته » و « زمان باز یافته » در حدود ده جلد به بیشتر زبانهای دنیا و اخیرا سه جلد آن به فارسی برگردانده شده است. از دیگر آثار او « زن زندانی » و « روزها و کام ها » و « ژان سنتوی » و سپس مجموعه مقالات و نامههای وی را...
-
شعر! آه، آری شعر
سهشنبه 12 دی 1391 22:26
نوشته زیر نگاه اجمالی مرحوم حسن کرمی است با شعر و شاعران هرمزگانی که دارای کتاب بوده اند اگر چه شاید نگاه این چنین سریع و شتابان با شعر و مجموعه ی شاعران چندان پسندیده نباشد اما همین نگاه مختصر می تواند ما را با زاویه دید مردی که سال ها سکوت کرده است آشنا سازد که این هم خود غنیمتی است. سعید آرمات اولین مجموعه شعرخود...
-
داماهی - شماره 16
سهشنبه 12 دی 1391 22:22
-
[گپ هورخش] رابرت ویلسون و باقی قضایا
سهشنبه 12 دی 1391 22:22
:: ابراهیم پشت کوهی وقتی که برای اولین بار در جشن هنر شیراز علاقمندان ایرانی نمایش کامانتین رابرت ویلسون را دیدند درحالی که از شگفتی و عظمت این نمایش شوکه شده بودند، پی بردند که هر چیزی ممکن است روی دهد. اجرای کامانتین به مدت هفت شبانه روز بی وقفه ادامه داشت. و شاید برای خیلی ها قابل باور نباشد که یک نمایش هفت روز طول...
-
[داستان] چلپاسه
سهشنبه 12 دی 1391 22:20
:: کاملیا کاکی دستش را می شود دید. اگر همین طور کنار این تیرک بایستم و مطمئن باشم این تیرک همین طور سرجایش می ماند دستش را می شود دید. دستش را با همان خمیدگی نا محسوس انگشت کوچک و النگوهای طلایی که وسط ساعد دستش گیر کرده اند، یعنی از مچش سرخورده اند پایین و وسط ساعد دستش یک زخم انگار که آتشفشانی فوران کرده باشد نگه...
-
خطوط هندسی یک جادو
سهشنبه 12 دی 1391 22:18
درباره ی تاتر رابرت ویلسون نوشته ی: هلم کلر برگردان: نیلوفر بیضایی هر اجرای نمایشهای رابرت ویلسون منحصر به فرد است. فرقی نمی کند که „مادام باترفلای" پوچینی باشد، „ اورلاندو „ ی ویرجینیا ولف، یا اینکه „مرگ، تخریب و دیترویت" یا یکی از شبهای نمایشی بی نام. او از تمامی مواد و منابع جمع آوری شده ی کارهایش برای...
-
کودکی را جامه ی دیگر پوشاندن
سهشنبه 12 دی 1391 22:17
گفت و گوی هلم کلر با هاینر مولر درباره ی رابرت ویلسون :: ترجمه: نیلوفر بیضایی هاینر مولر در سال 1929 در اپن درف / زاکسن متولد شد. پس از بازگشت از اسارت آمریکاییها (در جنگ) به آلمان بازگشت و در وزارت کشور در „ملکن بورگ„ استخدام شد. در سال 1951 به برلین رفت و از سال 1954 در همان شهر به عنوان مشاور علمی „کانون نویسندگان...
-
سه شعر از کوروش همه خانی
سهشنبه 12 دی 1391 22:07
1 این بازی و تقدس این لحظه ها در لحظه های همین وقت دلی برده از یاد اگر هست به یاد بگو اگر نیست بگو به یاد که زده گاهی به روی عقل نقطه ای افتاده از: اَعُوذُ بالله من الشیطان رجیم که می رقصیم رو به روی چشم ها چِه چِه چکیدن زانو به زانو غلتیدن در لحظه های تقدس این لحظه ها که، پُر ـ هم ـ در ـ هم ـ ازـ تو ـ به ـ بَرِ من...
-
دو شعر از مزدک همه خانی
سهشنبه 12 دی 1391 22:06
1 صدای باران جیرجیرکها را آزار می داد و سکوت تو رویاهای مرا نمی دانم: کدامین شبِ شب های سردِ منی که در چارچوبِ فلز به جای ماه مرا به یاد می آوری مرا که روزی با درد و اندوه در کوچه های نارنج و حتا ترنج با تو بودم با تو زیر همین صدای باران و سکوتِ تو 2 لنگان لنگان با عصای نیل گون در خانه ات آمدم برگ ها زرد شده بودند...
-
سه شعر از خیام ظهیری چروده
سهشنبه 12 دی 1391 22:05
1 پرسیدن بلد نیستَ م پا روی دُمَم نگذارید گاز می گیرم دست بر سرم نکشید می میرم. این کوچه مال من است و آن پنجره کمی آفتاب و یک آینه هم می خواهم پریدن بلد نیستم فقط عاشقم فروردین بندرعباس هشتاد و دو من برای برداشتن این بار، خیلی کوچکم من برای برداشتن این بار، خیلی کوچکم و تو می توانی مرا خط بکشی به دنبال دیگری از تمام...
-
سه شعر از فرامرز سه دهی
سهشنبه 12 دی 1391 22:04
1 از کدام سو می آیی امروز عصر بود بلند می شوی تو کوتاه می شوم از هر چه بگذری سخن دوست بود می ماند شرق جهان است گیسوان تو آفتاب از کدام سو می رفت چشم به راه تو می بارم هنوز؟ p دیروز عصر بود موهایت را چرا کوتاه کرده ای حالم خوش نیست شرق جهان بود تکه پاره شدم بلند شو! لیوان آب را کنار پنجره بگذار کجا می روی تو ـ«اومدم...
-
در این خانه واژه ها ساز می زنند
سهشنبه 12 دی 1391 21:56
:: محمد ذوالفقاری نگاهی به مجموعه شعر » این خانه واژه های نسوزی دارد» کتاب (این خانه واژه های نسوزی دارد) در سال 1382 از انتشارات دارینوش با سی و سه شعر و در دو بخش که بخش دوم آن شامل سرکنگی ها می باشد با تیراژ سه هزار نسخه و به قیمت 950 تومان منتشر شده است . شاید جای سوال باشد که چرا محمد ذوالفقاری، تمام مشخصات کتاب...