ناصر در کارهای محلی حساس بود

:: حمید عوض زاده

 

در دوران کودکی رابطه نزدیکی با هم داشتیم.ناصرملودیکا می زد.بعد از مدتی یک ملودیکای دیگر هم تهیه کرد.یک ملودیکا را خودش فوت می کرد و ملودی می زد و دیگری را من فوت می کردم و او آکورد می گرفت. این بشر در آن زمان آکورد را می شناخت.

شعر می گفت ، نقاشی می کشید. یک طراحی داشت به نام پیرمرد خار کش که لای یکی از دفترهایش بود.من هر وقت می رفتم پیش ناصر اول می رفتم سراغ آن دفتر و آن طرح را نگاه می کردم.پیرمردی را کشیده بود با پشته ای از خار بر دوش و در حال حرکت.هیچ وقت فراموش نمی کنم یک آزمایشگاه خانگی داشت که در آن میکروسکپی داشت و کلکسیونهای مختلفی از برگها ، سنگها و ...


ادامه مطلب ...

برای ناصر عبداللهی که سکوتش دریا را روی دلمان ریخت !

 :: عبدالحمید انصاری نسب

 

 

ناصریا ...

از روایت های مختلف مرگ تو

از مرگ های مختلف ات

کدام را باور کنم؟

تو چطور

چگونه مرده ای؟

تقصیر ها گردن کیست؟

دیشب توی معبد هندوها

کودکی اَت با پیرهن راه راه

بالا رفته بود از ماه

و کلاغ ها به دخمه ی چشمانت

نوک می زدند

ماشاالله

به قد بلند و موهات

که ریخته روی شانه هات

توی همین عکس با روبان سیاه

نینا نگاه کن


ادامه مطلب ...