یادداشت محمد عقیلی

:: محمد عقیلی


۱

طبیعی ست که هر سرزمینی وهر ملتی به داشته های ارزشمندش مباهات و افتخار می کند.

یکی از این داشته ها، چهره های فرهنگی و هنری آن سرزمین است. کسانی که با پژوهش و تحقیق، خلق محصولات هنری و فرهنگی و یا ساخت و ایجاد سازه ها و تولیداتی ویژه  به حیات آن سرزمین غنا و ژرفای بیشتری می بخشند و نام آن را در جهان پرآوازه می سازند.

این آدم ها از خونی فرهنگی که در حیات مردمان آن سرزمین جاری ست نیرو می گیرند و در بستری تاریخی برآن خون، گرما و زندگی می افزایند. آنها چون کودکی از پستان مادر می نوشند تا بزرگ شوند و تیمارگر مادر باشند و این تیمارگری، افزودن برمادر- سرزمین است، از هر راه و با هر وسیله ی ممکن.


سرزمین، خاک است، درخت است، آب است و آبادانی ی ست که با آدم و به دست آدم حاصل می شود. یعنی که آبادانی هر سرزمینی از یک سو به شرایط طبیعی آن مربوط می شود و ازسوی دیگر به آدم هایش. و آبادانی هر سرزمینی وقتی بیشتر می شود که آدم هایش زنده تر، جدی تر و کوشاتر باشند، خلاق ترباشند و البته از امکانات مادی بهتری نیز برخوردارباشند که البته این امکانات مادی هم خود ازساخته های دست آدمی ست. آبادانی و آبادکردن یک سرزمین به زمان نیز نیاز دارد. باید سال ها بگذرد تا خشتی بر خشتی نهاده شود و عمارتی قد برافرازد. باید صبوری داشت، بردباری داشت و با مهارت و استادی دانه دانه ی خیال ها و رؤیاها را برهم نهاد تا خانه ای که امن و ایمن باشد، پدیدآید.

هر سرزمینی با آنچه طبیعت دراختیارش نهاده و با آنچه مردمانش می کنند در بستر زمان رشد می یابد.  

هرمزگان، عمر درازی ندارد. بیش از چندصدسال از آغاز آبادانی اش نمی گذرد. با نگاهی تاریخی، هرمزگان هنوز بسیار جوان است و با این جوانی شاید طبیعی ست اگر داشته هایش از اندازه بیرون نیست.

هرمزگان دراین سن کم و با تمام محدودیت های طبیعی و اجتماعی و با رویدادهای دشوار تاریخی ی که از سرگذرانده، شاید بتوان گفت درآغاز بازیابی خویش است. هرمزگان باید برگردد و به خود بنگرد تا خود را دریابد و بداند که کیست. هرمزگان باید توان ارزیابی خود را با بهره گرفتن از تمام آنچه که از سرگذرانده و تجربه هایی که به دست آورده پیدا کند. و هرمزگان دراین حرکت مدیون تمام آنهایی خواهدبود که آینه ای به دست گرفتند و روبه روی چهره اش نهادند تا بتواند درخود بنگرد. آنانی که با ذهن و قلم و شعور و هنر خود آن دست مایه های لازم را برای کشف و بازیابی دراختیارش نهاده اند. آنانی که فرزندان شریف و شایسته اش هستند. برخی از این فرزندان، آینه بر زمین نهاده اند، برخی آینه دردست به سویی دیگر رفته اند و برخی هنوز آینه را بربالای سر دارند. هرکس به نوبت و در مهلتی که دراختیار داشته و دارد، کوشیده و می کوشد تا مادر- سرزمینش را تیمارگر باشد.

اما آیا این مادر- سرزمین نیز همت فرزندان را پاس می دارد ؟

هر سرزمینی با آدم هایش هویت می یابد و تعریف می شود. آن فرزندان شایسته نیز بخشی از این آدم ها هستند و این آدم ها باید که آن فرزندان را پاس بدارند و به آنها چون داشته های ارزشمندشان مباهات کنند.

یکی از این فرزندان حسن بنی هاشمی ست.

 

۲

حسن بنی هاشمی برای سرزمینش که همواره هم از آفتاب و هم آفتاب پرستان تفتیده است، بسیارکرده است. اما آنچه او کرده شاید این روزها کمتر به چشم آید. او زیبایی های این سرزمین و حیات درونی پراقتدار و بکرش را ثبت کرده است. او تصاویری را از همه سوی این دیار به تماشاگذاشته است. از دریایش، نخلستان هایش، باغ هایش، کوه ها و رودهایش تا مردمانش، درهر گوشه و کناری. او مجموعه هایی ساخته است که هم عشق و علاقه ی او را به این منطقه نشان می دهد و هم تعهد او را به آن.

حسن بنی هاشمی حق بزرگی به گردن ما مردمان این سرزمین دارد. او ما را، چهره ی مارا، زندگی ما را و شرایط تاریخی و جغرافیایی ما را در گذر زمان ثبت کرده است. او ما را به خودمان نشان داده است و این کار بزرگی ست.

جز این او یکی از چهره های فرهنگی و هنری ماست. این چهره ها به ویژه اگر به چند دهه ی پیش تعلق داشته باشند، انگشت شمارند. یکی شان که نامش از حوزه ی جغرافیایی خودمان نیز فراتر رفت و در سراسر ایران شناخته شد، او بود، حسن بنی هاشمی. چند مجموعه فیلم تلویزیونی از گوشه و کنار استان هرمزگان ساخت، چند فیلم داستانی باز با استفاده از زیبایی های همین جا، و این ها بجز آن چند فیلم هشت میلی متری ست که در سینمای آزاد ساخت که در بیشتر آنها ابراهیم منصفی، دیگر چهره ی فرهنگی ما در آنها بازی

می کرد و یا مشارکت داشت.

و درکناراین ها همه، صمیمیت او در کمک به دیگر هنرمندان و دادن امکاناتی که دراختیار داشت به آنها بود.

دراین نوشته نمی خواهم بیرون از دایره ی فعالیت های هنری او بنویسم، اما ناگزیر از اشاره ای به این موضوع هستم که در زمانه ای که دشوار بود و دشواری بسیار و فرزندانی ازاین سرزمین همچون ابراهیم منصفی به بلاهایی گرفتار آمده بودند، حسن بنی هاشمی دوستانه، خالصانه و به قول معروف با جان و مال به یاری آنها شتافت و تلاش در رفع گرفتاری هایشان کرد.

و یک چیز که بسیار مهم است، سعی او در ضبط ترانه های ابراهیم منصفی بود. یادمان باشد بیشتر ترانه هایی که امروز از ابراهیم منصفی باقی مانده به همت و توسط حسن بنی هاشمی ضبط شده است و این حق دیگری ست که او به گردن ما و موسیقی ما دارد. 

دردوره های مختلفی من با حسن بنی هاشمی همکار بوده ام و این جدا از دوستی و خویشاوندی ما بوده. او فیلم بردار یک فیلم کوتاه من بوده. من نویسنده و گوینده ی متن یک مجموعه از فیلم های مستند او بوده ام، در تلویزیون بندرعباس با هم کارکرده ایم و همواره همکارانی هم فکر و نزدیک

بوده ایم. این را نوشتم تا بگویم که من حسن بنی هاشمی را از زمان های  دور ونزدیک و بسیار

می شناسم. او دوست صمیمی و همیشه ی من از هنگام کودکی ست و به همین دلیل است که

می دانم  قلبش به بزرگی دریایمان است و همان قدر پر از شگفتی ها و کشف ناشده ها.

دلم می سوزد. دلم آتش می گیرد از این اتفاق، از آنچه روی داده و او را البته موقتا و این را از صمیم قلب

می خواهم، از ادامه ی کارش بازداشته است. او یکی از تواناترین و خوش فکرترین هنرمندان ماست. او زمانی که موج نو سینمای ایران آغازشده بود فیلم هایی ساخت که پر از نوآوری و اندیشه های بکر سینمایی بود. او سینما را دوست داشت. با سینما زندگی می کرد و با آن بزرگ می شد. او می توانست از بزرگان سینمای ایران شود اگر امکان ساخت فیلم هایش را به دست می آورد.

اوفیلم هایی مستند و داستانی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تلویزیون ساخت. فیلم های مستندش را خودش تهیه کرد،  فیلم برداری را هم خودش می کرد که به جرئت می گویم از بهترین فیلم برداران ما هم بود.

بارها از این که دوباره فیلمی باهم بسازیم حرف زده بودیم. این رؤیا را حتی وقتی به سوئد آمده بودم هم داشتم و در نامه هایمان  به هم می نوشتیم. همیشه دلم می خواست که یک باردیگر او فیلم بردار فیلمی از من باشد. با آن دید زیبابینش و نزدیکی فکری ی که با هم داشتیم. افسوس. این رؤیا متاسفانه در حد همان رؤیا و آرزو باقی مانده، اما هنوز ناامید نیستم و امیدوارم روزی که دور نیست حسن بنی هاشمی دوباره پشت دوربین ایستاده باشد و فیلمی از من را فیلم برداری کند و یا  فیلم هایی را که هم چنان در ذهن دارد، بسازد.    

                                     

۳

حسن بنی هاشمی، بندر و کلا استان هرمزگان را بسیار دوست دارد. هر وجب از خاکش را، هر قطره از دریایش را و هر ذره از هوایش را عاشقانه پاس می دارد. این را از فیلم هایش می توان دریافت.

در فیلم های او، بندر، پرنشاط  و در حرکت و تلاطم است، زنده است، حیات دارد و زیباست، مهربان است، گرما دارد و خوب است، مثل مردمش، مثل تاریخ کوتاهش و مثل رنج هایی که سالیان در سینه به هرسو برده است.

اگر عشقی پشت نگاهی که به بندر و مردمانش می نگرد نباشد، آن بکری و زندگی مواج سنگینی که در زیر لایه لایه های روح آن خفته است دیده نخواهدشد. به بندر باید با مهر نگاه کرد تا در برابر دیدگان بازشود، بشکفد و مروارید خود را نشان دهد. بندر دلش پر از آوازهای غمگینی ست که از غربتی بزرگ می گویند، دلش از صدای دهل ها و جفتی ها پراست، دلش مثل دریایش خروشی سهمگین را درخود دارد تا روزی، لحظه ای در فوران یک خشم بباراند. این بندر و تمام سرزمین بندری ما در فیلم های حسن بنی هاشمی با مهربانی و احترام سروده شده اند. 

او از همان ابتدا و حتی با فیلم های هشت میلیمتری اش مثل برکه ی خشک، من کالنگ هایم را دوست دارم، نهنگ، هجرت، زیارت، ... کوشید تا بندرش را تصویرکند، ثبت کند. در تک تک فیلم هایش، در هر تصویر این فیلم ها حضور عشقی شدید احساس و دیده می شود. آدم های فیلم هایش، آدم های ساده اما درعین حال

پیچیده ی همین بندر هستند، با تمام دلمشغولی ها، مصیبت ها، بی قراری ها، عشق ها و حرمان هایشان. روابط و مناسبات این آدم ها هم ژرفای اندیشگی دارد و هم سادگی گذران روزمره.

فیلم های داستانی اش حکایت آدم ها و روابط و مناسبات آنهاست در شرایطی بی ثبات و در جامعه ای در تلاطم و تغییر که گویی زلزله ای همه چیزش را دارد می لرزاند. درهیچ چیز ثباتی نیست و همه چیز شتابناک درگذراست. در چنین بستری و زمینه ای، آدم های فیلم های او درپی یافتن  راه برون رفت از این آشوب هستند. قرار و آرام ندارند و مدام چیزی را و کسی را می جویند تا دل بی قرارشان را آرام کند.

این فیلم ها، سند و نشانه ای از تغییراتی اجتماعی در آن سال ها هستند که با شتابی هراس آور به دگرگون کردن همه چیز و تهی کردن آدم ها از هویتشان مشغول بودند و نیز حکایت آدم هایی که برای شستن

زخم هایشان درپی یاری یا قراری هستند و راه نجاتی که در برخی موارد باهمه ی سنگینی رنجش، با دل کندن و رفتن میسر می شود.

دراین فیلم ها، بنی هاشمی آینده ای را پیش بینی می کند که با حس و شم هنرمندانه ی خود درک کرده است. او خود را متعهد می بیند که این را به ما بگوید. اواز آنچه به زودی روی خواهدداد خبرمی دهد. او آدم های خود را در وضعیتی نشان می دهد که زیر بار هجومی سهمناک فرارگرفته اند و باید برای نجات خود و دل

بی قرارشان کاری بکنند. در زیر ظاهر آرام تصاویری ساکن و تقریبا بی -  یا - کم حرکت،  تلاطمی به سنگینی موج های ناپیدای دریای بندر درجریان است. در سکونی که بر ظاهر همه چیز سایه افکنده، جنبشی سهمگین احساس می شود. می دانیم که چیزی دارد اتفاق می افتد، چیزی که دل های آدم های ساده و خوب این فیلم ها را که نشانه ای از ما هستند، پریشان می کند و آنها درپی یافتن راهی برای گریز از نابودی خود هستند.

بندری که در فیلم های داستانی  بنی هاشمی معرفی می شود، شهری در تلاطم است، شهری ست در کوران تغییراتی که دارد به آهستگی و سنگینی در رگ و پی هایش رسوخ می کند. و دراین شهر آدم هایی زندگی

می کنند که درگیر این تغییراتند و ماجراهایی را ازسرمی گذرانند که بازتاب حیات اجتماعی آن روزآنها و نشانه های آینده و فردای آنهاست. این آدم ها، چه شاعر و هنرمند و اندیشه ورز باشند و چه ساده و معمولی، بندری هایی هستند که دل بی قرار و ناآرامی دارند و راه درمان می جویند.

این آدم ها در فیلم های مستند بنی هاشمی هم هستند. دراین فیلم ها نیز آنها گرفتار تغییر و روند پرتلاطم دگرگونی های اجتماعیشان هستند، اما این بار در وضعیتی مستند و شاید بتوان گفت واقعی تر و بدون آن که بنی هاشمی در ساخت شخصیتشان دخالتی کرده باشد، آنچنان که در فیلم های داستانی اش کرده است.

او با فیلم های مستندش نیز تاریخ این سرزمین را بازگو می کند، تاریخ اجتماعی و سیاسی آن را بی آن که به ورطه ی شعار فروغلطد و تصویری کاذب و دروغین از آنها را به نمایش بگذارد. یکی از ارزش های بزرگ فیلم های بنی هاشمی شرافت اخلاقی و تعهد انسانی اوست نسبت به سرزمین و مردم سرزمینش. او

نمی خواهد تصویری غیرواقعی از آنها را نشان دهد. او می خواهد برای آیندگان و آنانی که هنوز نیامده اند، تصویری روشن و واقعی از این سرزمین ثبت کند. او هم با مهر و هم با شرافت به همه چیز هرمزگان نگاه می کند و می کوشد تا با تک تک تصویرهایش، هم تلاش و هم رنج آدم های هرمزگانی را بنمایاند.

حسن بنی هاشمی با فیلم هایی که ساخته است و با تلاشی که برای حفظ ارزش های فرهنگی هرمزگان کرده است، باید بسیار قدر دانسته شود و هرمزگان و مردمانش باید که از او هم بسیار سپاسگزارباشند وهم به وجودش مباهات کنند، گرچه هرچه او کرده است نتیجه ی خونی فرهنگی ست که این سرزمین در رگ هایش جاری کرده و او چون وظیفه ای به انجام رسانده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد