منبع: ورزا مهر
مهدی عطایی دریایی
متولد 2مهر 1336 در بندرعباس
عطایی برای اولین بار به عنوان بازیگر در نمایش «گلدونه خانم» (1353)نوشتهی اسماعیل خلج و به کارگردانی جواد سمیعیان به روی صحنه آمد و پس از آن در نمایشهای خانهی «بارانی»، «پاتلن وکیل»، «پاتوق» و چندین نمایش دیگر حضور یافت.
نوجوانی عطایی با حضور فعال در نمایشهای رادیویی (در کسوت نویسنده، بازیگر، کارگردان و مجری) گذشت. او بازیگر و نمایشنامه نویس برگزیده دانشآموزان سراسر استان در سالهای 53 ـ1356 بود و در این دوران به سرودن چند شعر بلند بومی پرداخت که در سال 1355 بر اساس یکی از این اشعار، اولین کلیپ منصور نعیمی ساخته شد.
:: ابراهیم پشت کوهی
یا غایت آمال احوال عارفان
ششمین کنگره سراسری شعر و قصه بندرعباس در راه است
حرف این کنگره در نهایت و یا ایده آل آن باید شناسایی ، کشف و مطرح ساختن چهره های تازه برای شعر و ادبیات ایران باشد. این که تا امروز این کنگره چقدر در این راه «کشف چهره ها» موفق بوده است یا نه بحثی جداست. اما همین که کنگره سراسری شعر و قصه سراسری در سال گذشته توانست با انتخاب چهره های مطرح ادبیات امروز ایران جایگاه ویژهای برای خود دست و پا کند جای خوشحالی است. حضور چهرههایی همچون علی باباچاهی، شمس آقاجانی و شاپور جورکش در نحلهی شعر و ابوتراب خسروی ، امین فقیری و محمدرضا صفدری در نحلهی داستان و منتقدانی چون هوشیار انصاریفر ، حسن محمودی و یوسف علیخانی کنگره سال گذشته را به پربارترین دوران خود رساند. که البته امیدواریم این روند یعنی حضور چهره های مطرح و تاثیرگذار ادبیات ایران تداوم داشته باشد.
چهارده سال بعد اینکه دخترها همه بزرگ شدند، شوهرکردند و همه با هم پنج شکم پسرهای کپل زاییدند و شب توی لحاف کهنههائی که به جای پنبه از روزنامههای مفی پر شده بود خودشان را لوس کردند برای مردهاشان، او برگشته بود.
دخترها که دیگر شکمهایشان زیر پیراهنهای گلپری جون چینچین شده بود سر قنات اخم میکردند و هنوز کوزههایشان پر نشده روی پاهایی که حالا چاق شده بود و گوشتالو، میایستادند و وقتی که شلیتههایشان را باد میدادند مردهایشان داشتند چپق ها را چاق میکردند، دم آسیاب و یا که سم بزهای گرشان را میچیدند کنج طویله.
او برگشته بود و دیگر هیچکس نمیخواست به یاد بیاورد آن غروبهای داغ رمضان را، آن وقتها دخترهاییکه تازه سینههایشان شکفته بود همه میایستادند وسط حیاطهای گلخانههایشان تا بلکه امروز وقتی کاغذ باد او نخ پاره میکند توی خانه آنها بیفتد و حالا چهارده سال بلکه هم بیشتر بود که مردها هر سال نیستان را آتش میزدند و دخترها همراه کاغذهای سفید جهیزیهشان مف بچهها را پاک میکردند.
یادداشتی بر تئاتر «تاریخ سرکوب» نوشته و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی
::حمید موذنی
«تاریخ سرکوب» نوشته و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی از تلفیق نمایش رقتانگیز آرتویی و سینمای خشونت بار تارانتینویی وام گرفته و با بهرهگیری از وجوه خشن هر دو سبک هنری صحنه را مملو از پتانسیل اضطراب جهت تاثیرگذاری بر مخاطب قرار داده است. میزانسنهای مشقت بار بیرحم دقیقا پس از اولین میزانسن روضهخوان صحنه را فرا میگیرد. لبخندهای اولیه تماشاگران درست پس از لحظهای کوتاه تبدیل به وحشت و اضطراب توام با خشونت مردانی میگردد که صحنهی تاریخ را به سرکوب دائمی زنان تبدیل کردهاند و ناخودآگاه تسلیم این آموزه های تاریخی و ابداعی خود شدهاند.
ادامه مطلب ...
اگر شنیده اید یک میوهی ممنوعه بوده و نه چیزی
بیش از این. و بروید دنبالش را بگیرید. و مهر قرمز را زده اند پایین پرونده اش که جریان را ول کنید و بروید، نه اینکار را نکنید با اینحال نمی
شود دقیق گفت
گفته اش چه بوده، چه کار کرده، ولی همین کافی است که بوده
است. با آن نیم پالتوی سیاه و کیف رودوشی آویزان از شانه چپش اینکه توانسته بود
حرفش را بزند و فقط نوشته بوده، گندکارش بود. واغلب اوقات تنها، نگاه کرده بود با
آن چشمهای مخموراش وی لبخند ماسیده روی لب ها.