NA & BA نقد نگار : تاریخ سرکوب

 وحید رضا زارع مهرجردی

 

فضا در تاریخ سرکوب، با جا به جایی دیوانه وار چهار چهارپایه ی چوبی ـ که فرم فریبنده ی آن چندان بکر هم نیست ـ ساخته نمی شود بلکه این فرم دکوراتیو اجرایی، ضربه ی مهلکی به نوع کارایی این تآتر می زند؛ همچون تنی که با روحش تناقض دارد.

زبانی بورژوایی با نوعی تجمل پنهان در فرم اجرا ـ که زینت و زیبایی خود را به رخ می کشد ـ می خواهد سخن از درد بزند اما این گونه سخنی از این سخنگو، بر کدام دل به راستی و صداقت خواهد نشست و نشات تناقض همین جاست: دیکتاتوری ای که می خواهد دموکراسی متنوع سبک ها و شیوه ها را بی توجه به ربط منطقی شان داشته باشد.

 با تمام توضیحات فرمی و مفهومی ای که می توانند حضور «بیل را بکش» را در (تاریخ سرکوب) توجیه کنند اما بی گمان، ریتم و نوع اکشن فیلم در قیاس با سایر اتفاقات همزمان صحنه (از جمله حضور و تحرک بازیگران) جذاب تر می نمایاند؛ به ویژه برای تماشاگری که فیلم را پیش تر ندیده باشد و این به ماسکه شدن سایرین در صحنه منجر می شود همچنین ممکن است اتفاقات این دو (پرده ی نمایش فیلم و سن) را هیچ گاه در جایگاه مکان و زمان دو تصویر موازی قرار ندهد تا ناخودآگاه تماشاگر در آنِ واحد، از این تعادل یکی را برگزیند بلکه فیلم کفه ی غالب این عدم تعادل خواهد بود.

 

جهنم یک تصور است و شاید بیشترین قدرت متوحش گونه اش از آن کیفیتی باشد که یک تعلیق تلخ ابدی ست...

این کیفیت (تعلیق در ناشناخته بودن) که از ویژگی های روانشناختی مفهومی به اسم ترس است، حتی در نوع توصیفات مندرج در قرآن نیز وجود دارد. توصیفاتی که خصوصیات افراد در آخرت را تصویر می کنند و گستره ی تاویل برداری پهناوری دارند؛ و شناسیده شدن به ویژه در فرم های متعارف (همچون شکنجه و انتقام؛ جهنم سرخ، جهنم گرم و همه ی آنچه از جهنم در ذهن ما کلیشه بسته است) از این پهنه به شدت می کاهد... این اِشکال عمده ی ماهیت جهنم مردان { و یک زن} تاریخ اَشکال سرکوب یک زن {و مردان} است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد