ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
وقتی سیاه می بارید
بیدار شو تا بگویم
شاخهی نوری که گذشت از میان جمله ی ناتمام ام
از کدام سو آمد.
یا وقتی سیاه می بارید
چه اندازه رطوبت دست مال بالا می زد
که بعد از باران
زمین.
سرخ از کناره ها بالا رفت و
آمد شعاعی
پهن شد روی تخت خواب ام
بیدار شو!
از مهره ها
اولی / دومی/ ..... /..... /پنجمی / .... /هفتمی
از مهره ها
سکته ی اول / دوم
از مهره ها بوی مرگ می آمد.
گُلهیی جا میتراوید از گوشهیی (بوی مرگ)
که باران نبارید و نَشُست و نَبُرد (بوی مرگ)
و تو
سراغ اش را از من میگرفتی
بیدار شو تا بگویم!
تنها اعدامیی این قرن
بار اول نیست به جنایتی چند ثانیه یی دست می زنم.
جفت این فعل ها
لازم نباشد
متعدی اند.
ته سیگارِآدم های ممنوعه
در جلساتِ مدام را می کِشم
و بارِ گاریی سپوری
که جمع می کند خیابان را
تا قاضیی پرونده
خود را بینِ انتحارِ متهمان قسمت نکند.
کرسیی چوبی
بوی خاک مادرم را می دهد
پدر
تنها اعدامی این قرن
بوی کافور نداده است.
وقتی به پایانِ این بازی ی مسخره باقی نمانده
می کُشم
با هر چه مورچه
وقتی از میانِ انگشتانام می گذرند
تا از نگینِ قرمزِ انگشتریام
لقمه یی بردارند.
زبان بسته ها !
چه لذتی از من می بردند
حا لا که زشتتر و شیرینتر از دیروز شده ام
بارِ آخر نیست
و این سطرها رو به پایان است
و جهان نیز
و من.
سلام!
وای خدا دیگه این شعرها رو ندارم. شما از کجا پیداشون کردید؟ جا خوردم. به هر حال ممنون. خوش حال شدم از دیدن این صفحه و از دیدن شعرهام.