انسان و آفرینش

:: گردآورنده: محسن زهتابی



در دو مقاله قبل از لزوم دانستن اساطیر و شرح داستان ها و روایات که برشی بود تنها از آفرینش بشری در اساطیر ایران خواندیم اما به دلیل وسعت این مطلب رشته خواندن ها به مقاله سوم کشیده شد که ادامه و توضیح دوران های پادشاهی بود تا آنجا گفته شد که منوچهر به پادشاهی رسید و فریدون نیای او به جهان باقی شتافت.

پادشاهی منوچهر هم صد و بیست سال بود و آغاز شرارت های افراسیاب گجستک و جنگ های ایران و توران. در زمان حکومت همین پادشاه ایرانی است که ماجرای آرش کمانگیر پهلوان اسطوره ای و خوشنام ما ایرانیان صورت می گیرد. که بر اساس روایات حماسی پس از مدتی از گذشت پادشاهی منوچهر افراسیاب پادشاه توران به ایران حمله می کند و پس از مدتی جنگ دو طرف توافق می کنند که آرش پهلوان ایرانی از بالای کوه دماوند تیری به سوی مشرق پرتاب می کند. آرش با تمام نیرو تیری پرتاب می کند. به طوری که بر اثر فشار ناشی از این کار جان به جان آفرین تسلیم می کند. 

تیر پس از طی مسافتی طولانی در کنار رود جیحون به تنه درختی می نشیند و آنجا مرز ایران و توران می شود. اما افراسیاب همچنان به دلیل ذات شرورش به ایران حمله می کرد و از کشتار و خرابی دست نمی کشید و این باعث ایستادگی  بوجود آمدن پهلوانان نامی ایران زمین می گردد. در شاهنامه این رشادت ها نصیب پهلوانان سیستانی است که یکی از آنان سام نام دارد. او و همسرش ایراندخت پسری آوردند که به دلیل داشتن موهای سفید، زال نامیده می شود. سام از داشتن پسری با این رنگ مو شرمنده است. لذا او را در کوهی رها می کند اما سیمرغ که پرنده ای داناست. او را نجات می دهد وبزرگ می کند. زال که جوانی زیبا و برومند شده به سوی پدرش که از اقدام خود پشیمان است، باز می گردد. زال هم رودابه دختر مهراب کابلی را شوهر می شود و صاحب فرزندی به نام رستم می گردد. او نیرومندترین پهلوان پیش از اسلام می شود. و بارها دشمنان ایران را شکست می دهد.

اما بدانید از تبار شاهی. بعد از منوچهر و نابودی او و محو شدن او در ماجرای بزرگ آرش، نوذر ، ذو طهماسب و گرشاسب به پادشاهی می رسندکه سلطنت های کوتاه 5 ساله و 9 ساله آنها در میان رشادت های رستم نوپا و دیگر پهلوانان گم می شود. اما سرانجام سلسله پیشدادیان را همان منوچهر گرفته است و شکوفایی سلطنتی ایران دوباره توسط کی قباد یکی از نواده های فریدون صورت می گیرد و سلسله کیانیان آغاز به حیات می کند. کی به معنای پادشاهی است و کیانیان  اوضا ع آشفته مملکت که در اثر حملات مکرر افراسیاب  رو به ویرانی می رفت را  سامان داد. در اوستا نیز از کی قباد می خوانیم. زامیاد پشت کرده دهم:

(فَرّی) که به «کی قباد» پیوست؛ که از آن «کی اَپیوه»، «کاووس»، «کی آرش»، «کی پشین»، «کی بیارَش» و «کی سیاوَش» بود…

… بدان سان همه آنان ـ کیانیان ـ چالاک، همه پهلوان، همه پرهیزکار، همه بزرگ منش  و چُست و همه بی باک شدند.

پس از کی قباد، کی کاووس به پادشاهی رسید. کی کاووس فرمانروای خردمندی نبود و دو بار به دست دشمنان اسیر شد و هر دو بار رستم او را نجات داد. از دیگر اقدامات نابخردانه کی کاووس هم می توان گفت: 1- جنگ کاووس با شاهان هاماوران 2- گمراه کردن ابلیس کاووس را و به آسمان رفتن کاووس 3- نوشدارو خواستن رستم از کاووس برای نجات فرزندش سهراب که کاووس در فراهم کردن آن به عمد تاخیر انداخت و سر آخر رنجیده شدن پاک ترین فرد اسطوره ای ایران یعنی سیاوش که فرزند کاووس بود. سیاوش که مورد دسیسه های سودابه دختر شاه هاماوران و همسر کی کاووس قرار می گیرد و برای اثبات بی گناهی مجبور به عبور از درون آتش می شود وپس از آن در جنگی بر تورانیان پیروز می گردد اما در پی اختلافی با پدر خویش نزد تورانیان و افراسیاب می ماند. افراسیاب در ابتدا با سیاوش مهربانی می کند. در این میان جریره دختر پیران ویسه وزیر خردمند افراسیاب با سیاوش عروسی می کند او که زنی زیبا اما ناز است بعد از عروسی از سیاوش جدا می شود و بعد از چندی صاحب پسری می گردد بنام فرود. کی بسیار شبیه به سیاوش است حتی تا آنجا که بعدها گیو سپهسالار لشکر کی او را با سیاوش اشتباه می گیرد.

پیران ویسه بعد از این ماجرا درباره فرنگیس با سیاوش صحبت می کند و آنها با هم عروسی می کنند. سیاوش در این میان گنگ دژ یکی از دژهای نفوذ ناپذیر و شهری به نام سیاوشگرد بنا می کند. اما سیاوش در پی سخن پراکنی های ناجوانمرانه گرسیوز برادر افراسیاب به طور ناجوانمرانه ای به دست گروی ذره به قتل می رسد. این خبر به لشکریان ایران می رسد، و ایرانیان به فرماندهی رستم به انتقام توران زمین را هدف حمله قرار دادند. پس از مدتی کی خسروو و پسر سیاوش و فرنگیس که از دست افراسیاب جان سالم به در برده بود به ایران آمده و کیکاووس پادشاهی را به او منتقل می کند. کی خسرو به نظام ایران سامان بهتری می دهد و به انتقام خون سیاوش در تدارک جنگ با توران می شود. پهلوانان ایرانی در این جنگ دلیرهای بسیار از خود نشان دادند. عاقبت افراسیاب اسیر می شود و ایرانی هااو راکیفر مید هند. اما در این میان به خاطر نابخردی خیلی ها فرود و جریره نیز جان می بازند. کی خسرو که بدین ترتیب وظیفه خود را در نگهداری مرزهای ایران تمام شده می دانست از فرمانروایی کناره گرفت و در کوه و برف ناپدید شد. در این میان لهراسب پس از آگاهی از رفتن کی خسرو و ناپدید شدن او سلطنت را به دست می گیرد. او کشور را به خوبی اداره می کند و در بلخ آتشگاهی می سازد. سپس فرمانروایی به پسرش گشتاسب می رسد. در زمان گشتاسب زردشت پیامبر ایرانی ظهور می کند. گشتاسب و ایرانیان آئین زردشت را می پذیرند و برای اثبات عمل خود حماسه بزرگ یادگار زریران را رقم می زنند. که در آن ارجاسب تورانی ایرانیان را تهدید به رد آئین زردشت کرده بود اما ایرانیان با پافشاری به جنگ ارجاسب می روند و در این میان رشادت های عظیمی از خود به نمایش می گذارند که به یادگار زریران معروف است. به بهانه کشته شدن زریر وزیر خردمند و برادر گشتاسب و نستور فرزند خردسال زریر. در این دوره از جنگ های ایران و توران، اسفندیار پسر گشتاسب خدمات بزرگی انجام داد و در مقابل از پدر خواست که تاج و تخت را بدو واگذارد گشتاسب برای آنکه از خواسته پسر سربار زند، او را به سیستان فرستاد تا رستم را دست بسته به نزدش بیاورد. رستم بسیار کوشید که اسفندیار را از اجرای فرمان پدر منصرف سازد اما موفق نشد؛ لذا جنگ میان آن دو در گرفت. چون اسفندیار روئین تن بود، رستم نتوانست او را شکست بدهد، لذا با راهنمایی سیمرغ تیری از چوب درخت گز بر چشم او (تنها جایی که رویین نبود) زد و اسفندیار را کشت. پس از کشته شدن اسفندیار، بهمن پسر او به سیستان لشکر کشید و عده زیادی را کشت و همه جا را ویران ساخت رستم نیز به دست برادر نادان و حسودش شغاد کشته شده بود. پس از بهمن، خواهرش همای به پادشاهی رسید. پس از او و با گذشت روزگار نوه اش دارا بر تخت نشست. در زمان دارا، ذوالقرنین به ایران حمله کرد. او دارا را کشت و ایران را تصرف کرد. با کشته شدن دارا سلسله کیانیان نیز به پایان رسید.

در اینجا دوران افسانه ای اساطیری به پایان می رسد و با خواندن آن یک فارسی خوان متوسط می داند که اساطیر ملی ما چیست. زریر کیست، گرشاسب کدام است و افسانه خلقت این سوی دنیا چگونه است و هر روزنامه را پر از اساطیر یونان و روم نیبند. از داستان های زئوس یا ژوپیتر و یا از مجالس المپد، نمف و ارفئوس…1

 

لغت نامه:

گجستک: ناخجسته

توضیح: گذر از آتش، در ایران آتش مظهر صداقت و بی آلایشی است و در دین زرتشت هم نور اعم از آتش، ستاره، ماه، خورشید محترم و مقدس است. و بدین دلیل سیاووش برای اثبات بی گناهیش از میان آتش می گذرد همان گونه که در تاریخ آذرباد مهر اسفندان روی گداخته (آتش گداخته) بروی سینه ریخت.

1- اشاره به سه مقاله دیگر، صفحه 22 (جلال آل احمد)


منابع:

1- شاهنامه

2-  اوستا

3- متون کهن پهلوی ترجمه دکتر کتایون مزداپور

4-  فرهنگ معین

5- مقدمه کتاب خرد و اوستا پژوهش دکتر محمد آقا محمدی

6- جستارهایی در شاهنامه میر جلال الدین کرازی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد