با س. گ. ل.ل به خانه میمون خوش آمدید / بنیامین انصاری نسب

 

«عشق حقیقی هیچ گاه یکنواخت و آرام پیش نمی رود.» شکسپیر

جنگ، سکس، ازدیاد جمعیت، زندگی ماشینی، جهان درون و بیرون انسانها را همواره موضوع و مشغله ذهنی عمده‌ی نویسندگان تشکیل داده است. طوری که با گذشت سالیان دراز بر خلاف موضوعاتی که به دست فراموشی سپرده می شوند، این سوژه ها همچنان ماندگار و از خوانندگان خوبی هم برخوردار بوده اند.

در اینجا نگاهی می اندازیم به دو داستانی که دارای موضوعاتی مشترک اند اما از ذهنیاتی متفاوت، س. گ. ل. ل از مجموعه سایه روشن حاصل ذهن نویسنده شهیر ایرانی صادق هدایت است و به خانه میمون خوش آمدی از مجموعه اِپیکاک اثر نویسنده برجسته آمریکایی کورت وونه گات.

هدف از این نگرش بررسی برخی نقاط اشتراک و تفاوتهای ظریفی است که بین آنها وجود دارد. با توجه به این نکته که نویسندگان فوق هیچ ارتباطی با هم یا حداقل آثار یکدیگر نداشتند. به گفته خود وونه گات او نویسندگی را از سال 1949 شروع کرده و نخستین رمانش در سال 1952 انتشار یافت. یعنی درست یک سال بعد از مرگ هدایت (1951).

ابتدای هر دو داستان آینده ای را به ما نشان می دهد که در انتظار بشر امروز است. با بیانی که حکایت از واقعیتهای تلخ حاکم بر روابط انسانی عصر ما دارد. در داستان به خانه میمون خوش آمدی جمعیت کره زمین را 17 بیلیون نفر عنوان می کند و آنها را پستاندارانی می داند که برای سیاره کوچکی مثل زمین خیلی زیاد هستند. او آدمها را به برآمدگیهای تمشک توصیف می کند که در هم می لولند. (برآمدگیهای تمشک، گلوله های گوشت آلود کوچکی هستند که سطح بیرون یک تمشک را تشکیل می دهند.)

در س. گ. ل. ل هدایت هم به همین موضوع بر می خوریم: «دو هزار سال بعد، از اخلاق، عادات، احساسات وهمه وضع زندگی بشر به کلی تغییر کرده بود. احتیاج گرسنگی، تشنگی، عشق ورزی و دیگر احتیاجات برطرف شده بود، پیری و ناخوشی و زشتی محکوم شده بود. زندگی خانوادگی متروک و همه مردم در ساختمانهای بزرگ چندین مرتبه مثل کندوی زنبور عسل زندگی می کردند.»

در داستان هدایت با تمامی پیشرفت علمی یک درد را بی درمان میداند : «یک درد بی دوا و آن خستگی از زندگی بی مقصد و بی معنی بود. نه علوم و نه عقاید گوناگون و نه فرضهای فلسفی نتوانسته از دردهای روحی بشر بکاهد. زندگی تاریک و بی مقصد مردم را به انستیتو دو نازی راهنمایی می کند و خودکشی یک موضوع عمومی شده.» در به خانه میمون خوش آمدی «وونه گات» هم موضوع خودکشی عمومی را چنین بیان می کند: « حکومت جهانی، حمله ای دو سویه علیه اضافه جمعیت ترتیب داد. در یک سو خودکشی اخلاقی را تشویق می کرد که عبارت بود از رفتن به اقامتگاه خودکشی و درخواست از یک مهماندار تا بدون اینکه دردی احساس کنید شما را بکشد. و در سوی دیگر کنترل موالید اخلاقی اجباری بود. قرصهای کنترل موالید اخلاقی توسط جی ادگار نیشن کشف شده بود. خاصیت این قرصها این بود که افراد را از ناحیه کمر به پایین کرخت می کند.» این در حالی است که پیشرفت علم باعث کشف آمپول ضد پیری شده است: « بیشتر مردم بیست و دو ساله به نظر می رسیدند و از تزریق سالی دو بار آمپول ضد پیری خشنود بودند. بابا خنزری تنها پیرمردی بود که سالخورده به نظر می رسید. دلیلش هم آن بود که آمپول بعد از به پایان رسیدن روزهای خوش جوانی او کشف شده بود.»

از جوانی ابدی بعنوان آرزوی کهنه بشر در داستان هدایت چنین یاد شده:«جوانی ابدی این آرزوی کهنه بشر عملی شده، نواقص صورتها رفع می شود، سن بی اندازه زیاد شده، زن و عشق برای همه میسر است، ناخوشی ها را میکروبخوار از بین برده، زمین برای بشر کوچک شده تمام زمین را می شود در زمان خیلی کم و با سرعت عجیب پیمود.» شخصی به نام پرفسور راک دارویی برای جلوگیری از تولید مثل اختراع می کند که نام آن را «سروم گگن لیبس لایدن شافت» می گذارد و به اختصار س. گ. ل. ل می نامد. این سرم بکلی میل و رغبت شهوت را سلب می کند بدون اینکه لطمه ای در سلامتی جسمانی و فکری اشخاص برساند.

تا بدین جا ازدیاد و کنترل جمعیت ماشینی شدن زندگی هایی خالی از هرگونه عاطفه و مهرورزی، افزایش خودکشی های عمومی و بهم خوردن آرامش درونی انسانها نقاط اشتراک این دو داستان بوده است. اما تفاوتی که در کل داستان به چشم می خورد نوع دیدگاه و نگرش به جهان آینده است شهری که هدایت آنرا توصیف کرده است بسیار آشفته و درهم است و اشتباهی که در مایع و مقدار سروم صورت می گیرد، باعث خودکشی های متعدد شده و وضعیت شهر را روز به روز بحرانی تر می کند: «مردی که چشم خودش را از کاسه در می آورد، زنی که در کاسه سر بچه اش مشروب می نوشد یا دختری که در اطاق خودش گل و عکسهای شهوت انگیز جمع کرده، و خودش را کشته بود کوره هایی که مرده ها را تبدیل به خاکستر می کرد متصل در کار بود و با وجود این احتیاج شهر را کفاف نمی داد.»

در حالی که با وجود وضعیت بد شغلی و بیکاری که در داستان به خانه میمون خوش آمدی وجود دارد. نه تنها چنین بی نظمی به چشم نمی خورد بلکه دارای نظمی خودکار می باشد: «اغلب مردم دارای شغل نبودند. یک شهروند متوسط، اطراف خانه اش را تمیز می کرد و تلویزیون تماشامی کرد و مستقل بود. هر پنجاه دقیقه تلویزیون او را وادار می کرد تا از روی آگاهی مبادرت به رای دادن بکند، در مصرف همه چیز معقولانه عمل کند، در کلیسای دلخواش به عبادت بپردازد، همنوعان خود را دوست بدارد در برابر قانون سر تسلیم فرود آورد و مبادرت به تماس با نزدیکترین اقامتگاه خودکشی اخلاقی بکند.»

همان طور که می بینید نظمی که در زندگی آدمهای این داستان وجود دارد مصنوعی است. انسانهای مسخ شده ای که آنها را مانند یک آدم آهنی برای برنامه مخصوصی کوک کرده اند. همه چیز محدود در یک حرکت دایره وار دور می زند.

نکته جالب این دو داستان ارتباط هنر و انسان است. گویی هنرمند بواسطه هنرش همواره زودتر از بقیه درصدد رفع آفتهای اجتماعی بر می آید. این ارتباط در هر کدام از شخصیتهای داستان به چشم می خورد. سوسن شخصیت داستان هدایت که مجسمه ساز است در اواخر داستان تمامی مجسمه های خود رامی شکند و با مصالح آن یک مجسمه جدید می سازد که نمادی از سرکشی و طغیان احساسات که دیگر بی معنی شده است:« مجسمه دو حشره بزرگ ظریف بود که بهم چسبیده بودند. بالهای بزرگ مسی رنگ رویش لعاب کدری به رنگ گوشت تن بود. تنه آنها بهم چسبیده بود وتوأم شده بود و سرهایشان یکی شبیه به تد و دیگری شبیه سوسن بود که سرش به عقب افتاده بود. چشمهایش بسته و دستهای تد در تن او فرو رفته بود.»

بیلی شخصیت داستان وونه گات نیز یک شاعر است. او درآخر داستان کتاب شعری را روی میز برای نانسی زن مهماندار خودکشی می گذارد تا مطالعه کند و فقط جای شعر را مشخص می کند و می گوید اگر خواستی بعداً آن را بخوانی آن شعر این است:‌

من تو را چه قدر دوست دارم؟ بگذار بشمارم:

من عاشق قد وبالا وبر و روی تو هستم.

جانم می تواند به تو برسد، وقتی تو را بدون کمک گرفتن از چشم احساس کند.

به خاطر نهایت وجودت و زیبایی ایده آلت.

این شعر یادآور محبتها و عشقهای از دست رفته در جامعه آمریکایی است که وونه گات ارائه می دهد و تنها چیزی که می تواند این احساسات را به جامعه برگرداند. همین اشعار و بخصوص سرایندگان آن هستند. این موضوع اهمیت، هر دو نویسنده به پیشرو بودن هنرمند در عرصه یک جنبش انسانی را نشان می دهد.


منـابع :

1-  اپیکاک نوشته کورت وونه گات، ترجمه پرویز براتی، رضا نوحی انتشارات کتاب نادر چاپ اول 1382

2- سایه روشن نوشته صادق هدایت انتشارات جاویدان چاپ 2536

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد