نگاهی به مجوعه شعر «فعل‌هایی که در غیاب تو صرف می‌شوند» اثر: موسا


:: محمد حسن مرتجا

 

شعر به معنای اتفاقی در زبان گستره ی وسیعی از تاویل را بر ذهن می گشاید. تعریفی که نمونه های آن را هم در تاریخ شعر کلاسیک و هم در شعر امروز می توان یافت. اما امروزه تاویلی که بیشتر از این تعریف گرفته می شود در مورد شعر تغزلی امروز است. شعری که معشوق زمینی را در ضمیر تو به ارزیابی شعری می نشیند حال آنکه شعر زبانی به معنای کشف لایه های پنهان زبان در گستره ای وسیع مفهوم های ویژه ای را به شاخه های گوناگون شعر امروز می بخشد. اتفاق که بیفتد زبان، یا در زبان انگار مخفی ما بر کف دست می نشینند و بعد بر سپیدی ها حیات می یابند. خوشبختانه این اتفاق و جابجایی در شعر بندری به لحاظ قضیه ی حسی به شکل حسی و زبانی خود را می نمایاند. به این معنا که شعر در تحول خود تنها به سطح نحو شکنی و بازی های زبانی بسنده نمی کند بلکه در خویشتن خود و در حس آمیزی در چرخه های مختلف زبانی اعم از تغزلی – حماسی، اجتماعی و اشکال دیگر خود را شکل می دهد. گاهی معشوق در شکلی مدرن (تاکسیب) و گاهی در بعد اجتماعی و سیاسی (شعر گنجی) شعر به پیش می برد. و از همه مهمتر پختگی بیان است که در این شعر ها، اجرای کلمات را انجام می دهد. چه بندری شاعریست که سال های سال است در حیطه ی ادبیات کار کرده – و در آغاز کار شعر –  به واسطه دیدِ سیاسی و اجتماعی نسل او، و آرمان جویی، شعر را با دید زبان در خدمت محتوا تحت تاثیر شاعرانی چون شاملو، لورکا، نرودا، آتشی ( به واسطه ی نزدیکی فضای جنوبی) ادامه داده و بعد همراه با تحولات ادبی واجتماعی شعرش دگرگونی های زیادی کرده  (این موضوع را از جهتی می گویم که با تاریخ شعر موسا آشنایی نزدیک دارم) او نوشته و نوشته تا بعد از سال ها با زیبا شناختی جنوبی خود به لایه های از خودِ زبانش رسیده به گونه ای که این موضوع در کار او مشهود است.

بندری در نیمه شب می خواند]  ای شعر شفاعتم کن ـ دارم می میرم از گریه بر این جهان ـ و عشق پیراهنی که سرشارم می کند. ای شعر![

مسئله زیبا شناسانه ی شعر بندر ـ و جنوب و نمود آن عرصه ی ویژه ای است که بسیاری سر آن رنج خورده اند و سهم حضور خود را در شرجی و دریا وا نموده اند . این مسئله کمی نیست. حداقل آن می تواند بیانیه ای مشترک از شاعرانی در 50 ساله ی اخیر بندر باشد. این زیبا شناختی و حس جنوبی در نگاه بندری زیباست.

کودکانه دو لیمو زیر پیراهنت / که از چاک یقه روزنامه ی بلوغش را… بگذرم. این جا میدان برق است و تو زیباتر از همیشه ای و بهار فرار کرده است .

مسئله امضاء و رویت در شعر امروز عرصه ای بس مشکل است. چه فی المثل وقتی شاملو و فروغ زبان ویژه خود را می یافتند به لحاظ نزدیکی به آغاز گاه شعر نو و نیما فاصله ی طولی و عرضی کم با مبداء و نیز عدم حضور شاعران بسیار، شاید به اندازه امروز مشکل و محال نبود. زیرا امروزه و در طول چندین دهه راه های بسیاری پیموده و تجربه شده و رسیدن به کمال زبانی در حال حاضر سلوک ویژه ای می طلبد. البته حساب زبان های ناگهانی و مصنوع را با شاعر مولف باید جدا دانست… بندری در این عرصه سر جمع تمایز های خود را باید هر چه زودتر حساب کند بداند نو آوری پشت نو آوری گاهی فرصت داشتن راه و روش خاص را از شاعر می گیرد و در فرصت کم حیات…! باید به حقیقت خود قناعت کرد و راه خود را رفت. گرچه در مقابل این طرز فکر یاد حرف پاسُترناک (شاعر و نویسنده بزرگ روس) می افتم که حسرت می خورد به لحاظ زبان ورزی و سبک گرایی. یک دوره از شعر روس مضامین بسیاری را وانهاد و غرق در فرمالیسم معروف شد (نقل به مضمون) البته مراد من نه از آن سوی بام افتادن است نه از این سو. با این وصف بندری همچون بسیاری از دوستان شاعرش این دوگانگی را به نفع سومی هنوز آنچنان که باید حل نکرده. مسلماً حل این معادله بر آیند کل جریان شعر موسا خواهد بود. چرا؟

صداها پرندگان پاشیده در هوایند ] مادر به سختی پیراهن پاره را به آغوش می کشد[

بندری می توانست یک دو شعری که تحت تاثیر مستقیم شاملو هستند در مجموعه اش نیاورد. ولی خود مانیم  شاعری چون شاملو یکی از علائم بزرگش همین است: ابرها بر منظر بی گناهی ما شهادت نداده اند و …

بندری در مجموعه (فعل هایی که در غیاب تو صرف می شوند) با بیانی که تلفیقی از گفتاری و نوشتاری است شعرش را اجرا کرده. با این همه انتخابی از همه آن سالها مسلماً کار مشکلی است و بندری خوشبختانه توانسته مجموعه ای به سزا از خود فراهم کند تا مخاطبش منتظر کارهای بعدی او بماند. کارهای متفاوت که نشانه های آن را در شعرهای چاپی بعد از این مجموعه در مجلات دیده ایم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد