شکستن این قفس طلایی


:: بهرنگ عباسپور

 

 اگر موسیقی سنتی، موسیقی پالایش یافته و فرهیخته هنری پاسخگوی نیازهای مصرفی امروز نیست ، نباید تاریخ هنر خود را بدانیم و علل آنرا بیابیم. آیا نباید مبانی نظری این میراث کهن را بشناسیم ؟ چرا می خواهیم تجربه های منسوخ شده غربی را تکرار کنیم در حالی که آنها احساس کردند باید خودشان را از قفس میزانها و فاصله های تکراری برهانند ، ما می خواهیم تجربه گذشته آنها را تکرار کنیم. این ناشی از کم توجهی به بسیاری از واقعیات است.

خود غربی ها که در مقطعی، آن هم بنا به نیاز، چنین قفسی را برای موسیقی خود ساختند با آگاهی این قفس را شکستند. میزان زمانی در موسیقی غرب شکل گرفت که مقوله چند صدایی بودن در موسیقی مطرح شد. باخ بر اساس نیاز های جامعه دست به تجربه کردن فرمهای چند صدایی در موسیقی زد ، این روند تا اوایل قرن نوزدهم در زمینه ی هارمونی و سازبندی ادامه داشت و میزان ها همچنان تکرار می شدند. تا اینکه چایکوفسکی یکی از موزیسین های روسی بر اساس ریتم های موسیقی روسیه تغییرات عظیمی در موسیقی غرب بوجود آورد و این حرکت زمینه ساز شکستن میزان در موسیقی شد. آن وقت ما می خواهیم طرح و پی ریزی ساختمانی را از آنها یاد بگیریم که سالهاست در موطنش فرو ریخته است. در غرب موزیسین های نواندیشی قفس طلایی را شکستند و با نگرشی تازه به چگونگی سنجش زمان و مقوله پیچیده ریتم در موسیقی شرق بویژه هند توانستند حرکتهای متفاوت را در زمینه ریتم پیشنهاد کنند. الیویه مسیان در فصل مهمی از کتاب «تکنیک زبان موسیقی من» راجع به این مقوله با تاکید صحبت کرده، او توانسته با تکیه بر ادراک خود از ریتمهای هندی زبان جدیدی را در قلمرو ریتم در موسیقی جهان مطرح کند و این زبان ریتمیک با ادراک که قبل از آن در زمینه موسیقی میزان بندی شده وجود داشت کاملاً مغایرت دارد. در موسیقی کهن ایران بویژه آثار عبدالقادر مراغی بحثهای قابل توجهی در زمینه ی ایقاعات (اوزان) و ادوار ریتمیک مطرح شده است. حال اگر کسی از آن خبر ندارد جای تأسف است.

این رسالات وجود دارد اما متاسفانه برای موسیقیدانان ایران قابل استفاده نیستند. بخش مهمی از رسالات موسیقی دوره اسلامی به زبان عربی است و تعداد کمی از آنها به نوعی فارسی مختلط با عربی است. کاملترین آنها موسیقی کبیر فارابی است که از جمله مهمترین رسالات موسیقی قرون وسطایی است. مطالعات فارابی بعداً توسط ابن سینا در کتاب شفا ادامه یافت و پس از او صفی الدین اُرمونی، قطب الدین شیرازی، محمد جرجانی و عبدالقادر مراغی تا اوایل قرن 16 میلادی نوشته های قبلی را تکامل بخشیدند. این رسالات گر چه هر یک مکمل دیگری است اما از جهت محتوای امر و کیفیت بیان به هم شبیهند که آخرین آنها رساله عبدالقادر مراغی است. اگر اندکی از بودجه هایی که در نیم قرن گذشته صرف تشریفات هنری شده است صرف ترجمه تحقیق و انتشار این رسالات می شد بسیاری از موسیقیدانان ما کمتر دچار خطا شده و به بیراهه می رفتند ، و البته تدوین تاریخ موسیقی و مبانی نظری موسیقی ایران نیز در مسیر معین تری قرار می گرفت. جالب توجه است که این رسالات که درباره موسیقی دوره اسلامی و موسیقی ایران است توسط مستشرقین و محققین غربی سالهاست که به چند زبان ترجمه شده است اما موسیقی دانان ما هنوز از ترجمه آنها بی بهره اند.

رساله عبدالقادر مراغی که به تصحیح تقی بینش منتشر شده است برای علاقمندان قابل استفاده نیست و نیاز به تفسیر و توضیحات مفصلتری دارد.

در رساله عبدالقادر مراغی پیرامون  ادوار ریتمیک، ایقاعات و نفرات مربوطه به آنها بحثهای جالبی شده است که درک آنها می تواند به شکل گیری معیارهای دقیقی برای سنجش اوزان موسیقی کنونی ایران کمک زیادی کند.

موسیقی تعدیل شده ای که توسط غربی ها  وارد ایران شد و تأثیرات مثبت و منفی ی بر موسیقی ایران گذاشت. یکی از معایب آن این بود که قطعاتی که با متر آزاد  اجرا می شد میزان بندی شد. و اکثر قطعات موسیقی ایران که از گذشته به ما رسیده بود در قفس میزان قرار گرفت. اگر ما متر و معیاری برای سنجش زمان در موسیقی مان نداشتیم چنین اقتباسی شاید منطقی به نظر می رسید.

اما حسن آن در این بود که درویش خان بر حسب نیازهای جامعه و شناخت موسیقی گذشته ایران و غرب قطعه پیش درآمد را بوجود آورد.

میزان بندی نمی تواند در موسیقی سنتی ما زیبایی بوجود آورد اما در نفس خودش می تواند برخی آهنگهای زیبا و نغمات دلنشین غیر سنتی را زمینه ساز باشد. مانند آثار درویش خان (پیش درآمد) در موسیقی ایرانی میزان های غیر متعارفی وجود دارد که دارای تغییر ریتم در سنجش زمان هستند مانند میزان های لنگ، و این امتیازی که آهنگسازهای معاصر غرب در جستجوی آن هستند. بزرگانی چون کیج ، گلاس ، گابریل و ... با آگاهی و احاطه بر موسیقی غرب و جستجو در موسیقی شرق و رسیدن به ریتم های متنوع باعث تحول و حرکت در موسیقی جهان شدند.

این ویژگی ی که سالهاست در موسیقی ایرانی وجود دارد و ما از آن غافل مانده ایم. کم لطفی است اگر از تلاش کسانی چون علیزاده و درویشی که در راه احیاء موسیقی ایرانی تلاش کرده اند نام نبریم. هرچند این حرکت فراگیر نبوده لیکن خود چشم انداز روشنی از آینده موسیقی سنتی را پیش روی ما می گذارد.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد