ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
بی بی
بی بو
بی روزنه
بی بی
بی خیال
به این که
بوی ماه
توی گیس هاش
به هوا چنگ می زند
و دست پنجره به آسمان نمی رسد
پنجره از اتاق بیرون می پرد
بوی ماه از گیس هاش
بیرون می پرد
از گلویش
از رویش
بی نفس
بی رنگ
بی بو
ماه می پرد.
ابلاغ
چسبیده ام به تابلوی اعلانات
و دهان ام را دارم از دست می دهم
و دست می دهم
نه کندنی هستم و
نه، انگار اشتباه کرده ام .....
بخش نامه های جدیدی
به جویدن من پاراف شده اند
چشم ام را می گذارم و از لای منگنه
بسمه تعالی میخندم
مرا جدی دست نمیگیرند
کلمات مخالف الصاق میکنند
دایره می کشند و مرا به خودم ارجاع میدهند
سر و ته میگیرند و امضا نمیکنند
می گویند
این به منفع کسی نیست
واین به نفع هیچ کسی نیست
کم کم یاد می گیرند
چه طور به من نگاه کنند
نگاه نکنند به چسبیده ام
و تابلو اعلانات
تا ابلاغ تازه
هم چنان
در زیر شیشه
نفس بکشد.
ادامه مطلب ...