-
شعر / ساجده کشمیری
جمعه 8 دی 1391 15:07
1 از شروع از شروع راه می روم راه می روم را راه می روم بِرسم خیلی فکر کنم سردم می شود خیلی هم یادم نیست روزها فرا می روند موش موشکِ دلم سُر می خورد از تپه بر می گردم خودم را بر می گردانم گردان پانزده یعنی شب نگهبانم باش از پیراهنِ پسری بیرون نیایم نوشته ای دیگر قرار ندارم می زنم به حمامی سرد. 2 عصرانه تابستان از دل من...
-
شعر / محیا
جمعه 8 دی 1391 15:06
شاعر شده؟ من نه! چشم ها حتماً مرده است پخش شده روی آسفالت خط خورده در دست ها نگریید گریه کرده بود و می خواست یک بار شبیه تر بمیرد.
-
شعر / سمیرا صالحی
جمعه 8 دی 1391 15:05
در زیر چتر زنی ست با ساندویچی در دست در لقمه اول … ـ آقا، کات دوباره می گیریم در زیر چتر زنی ست با نامه ای در دست در سطر اول … ـ آقا کات دوباره می گیریم در زیر چتر زنی ست دستی در دست در بوسه اول ـ آقا کات سانسور می کنیم
-
شعر / ستاره صالحی
جمعه 8 دی 1391 15:04
تمام این گمان از حافظه من که بگذرد تلخ تلخ لیوان را نیمه روی میز می گذارم و این کمان را که بر برقش دزدیده اند دوباره می رسم به همان صفحه که «همیشه رفتنت با لرزشی آغاز می شود» * چشمم دوباره به همان لیوان می افتد دزدی روزی عاشقت بود. من کسی را سراغ دارم و تو هم انکار می کنی کمان این گمان گمان این کمان لیوان نصفه و تو...
-
3 شعر از مریم هاشمی
جمعه 8 دی 1391 15:03
1 از چشمانت که قدم بر می دارم تازه همین نیمکت کنار کمی آنطرفتر لیلی چندین ساله ای بوی بچگی می دهد تمام این ویترین ها نگذشتی از تو من نمی گذری می رسیم به جیبی که سال هاست از هیچ روزنه ای نگفته ام ولی یادت هست خوب می میری. 2 متهم ردیف اول چشمانت اجازه بدهید این خیابان را شبیه خودم قدم بزنم مرثیه که نه بیخودی پسری از...
-
داماهی - شماره 9
جمعه 8 دی 1391 15:02
-
شکست دهنده سوئدی ها / یوری تریفونوف
جمعه 8 دی 1391 15:01
برگردان از نسخه روسی: کیارش بختیاری یوری تریفونوف (تولد 1925ـ وفات 1981) … این داستان که در سال 1958 نوشته شده، در مورد علاقه شدید پسربچه ای به ورزش و آشنایی او با یکی از قهرمانان تیم ملی هاکی روی یخ روسیه می باشد. آلیوشا دوازده ساله بود. او هم مثل بقیه پسر بچه ها بود، به مدرسه می رفت، روی بالکنشان کبوتر داشت و خیلی...
-
سلوک سامورایی / شکوفه رنجبر
جمعه 8 دی 1391 14:58
گوست داگ یکی از آثار مورد توجه دهه نود سینما در مورد هویت انسانها و دنیایی است که در آن زندگی میکنند. «جیم جارموش» کارگردان فیلم دو تیپ از انسانها را به عنوان نمونهای از جامعه امروز برمیگزیند و با به تقابل گذاشتن دنیایی این دو هویت آنها را به ما مینمایاند. اولین گروه، انسانهایی هستند که به حقیقت حیات پی بردهاند و...
-
دو زندانی، یک سوسک و یک کلپک/ وحید رضا زارع
جمعه 8 دی 1391 14:57
«پرده باز می شود» سلولی ست با یک تختخواب و دو زندانی. فریاد نگهبانی که غذا می آورد تنها رشته ی ارتباط با خارج است. زندگی یک تک سلولی میان قاب نگاه انسان خارج از سلول در خواب و خوراک تعبیر می شود. مردی (انسانی) با کتابهای زیاد وزنی (انسانی) با یک مارمولک در قفس. مارمولکی که تنها آوازه خوانِ در بندِ این سلول است و یک...
-
شعر / لویی آراگون /
جمعه 8 دی 1391 14:55
برگردان فارسی از : مسعود فرح الزا در آیینه این درست در میانهی تراژدی * ما بود و در بلندای یک روزِ درازِ نشستنِ در برابرِ آیینه اش او موهای زرگوناش را شانه زد انگاشتم دیدم دست های شکیبایش آتشی بزرگ را آرام می کرد این درست در میانهی تراژدی ما بود و در بلندای یک روزِ درازِ نشستنِ در برابرِ آیینهاش او موهای زرگوناش...
-
شعر / سعید آرمات
جمعه 8 دی 1391 14:38
در اتاقِ شماره یک تختی دارم چشم انداز چند مورچه ام که لذت دارد نگاه به ناخن انسان. شاخک به شاخک می زنند و خبر از خوبی وضع من می دهند. عادت دارم در این پنجره به حرکات کوه و به چتر پارة تو توی خیابان افتادن دارد. عادت دارم به نیامدن دکتر و کمبود هوا و پرستار زیبا عریضه می نوشتم گزینش چه کارها که نکرد در این چند سال با...
-
شعر / حسین کوشامنش
جمعه 8 دی 1391 14:37
سه شعر از مجموعه شعر « از ... تا ... نگاه هانی » شبنامه سطر اول که راه افتاد افتاد از خانه خارج و دیگر باز نخواهد گشت دید صفحه که روی دستهای من خارج از خیابانی شدم که مرا ورق می زد و سطر اولم روزهای پیش بر پیشانیاش خط خورده اند و خطا پس می دهند بود روی دست های خیابان باد کردهام از صفحه خارج می شوم زنی را که در...
-
نگاهی به یک شعر / سعید آرمات
جمعه 8 دی 1391 14:33
یکی از راه های شناخت و معرفی شعر برای مخاطب ، باز کردن عناصر و اجزای وحدت آفرین شعر است یا بهتر بگوییم نشان دادن خط و ربط های اجزای اصلی که سازنده ساختار شعر اند. به هر حال زیبایی یک متن شعری احتمالاَ حاصل دریافت مناسبات دست و پاها و امعا و احشا و اجزای دیگر شعر است. چنان که حتی عناصر سازنده زیبایی شناختی شعر کهن...
-
داماهی - شماره 8
جمعه 8 دی 1391 14:32
-
ما گذشته را تحت تاثیر حال خودمان قرار می دهیم/گفتگو با شمس اقاجا
جمعه 8 دی 1391 14:30
نظرتان درباره ی فرم و محتوا و اینکه سالهایی در شعر ایران یکی بر دیگری می چربد چیست؟ صحبتی می شود که قبلاً محتوا بر فرم می چربیده و بعد گرایشی که در آن فرم بر محتوا می چربد. من فکر می کنم که با توجه به تغییر نظام معرفتی، تغییری که در نوع گفتمان های ما روی داده که ما با همدیگر از طریق آن ارتباط برقرار می کنیم این تغییر...
-
شعر / محمد ذوالفقاری
جمعه 8 دی 1391 14:28
چشای تو اتفاقیه نبندیش آ نه نکنی خرابش می کنی خوابشو خیالشو اون دیگه نمی گم شرابشو چشاتو بده من بده ته هر کوچه تا توی ه رخونه بزار دمبالم کنه ـمیگه اتفاقیه ـ به همه هم میگم چشای تو خوبی این شهر به این است تو را دارد آی آدمای خوب آی آدمای بد برین کنار عروس آوُردن عروسِ ایرون وای ، تو چه غوغایی کردی یه کاکل داری درو...
-
شعر / ابراهیم منصفی
جمعه 8 دی 1391 14:27
استغاثه نگاه کن شریانهای آبی من تو را چه صمیمی میتپند و مشام جنوبیام بوی شرقی تو را چه خوب میشناسند هیچکس شبهای تابستان هیجده سالگیام را به من پس نمیدهد. هیچکس نمیداند که اگر کسی با من بود پاییز از فصلهای سال میرفت. و تو آمدی که همهی اردیبهشتها را تبسم میکردی باور کن مرا تا در فرصت معطر عشق به شهر...
-
ساختار، نشانه و بازی / شرحی است بر مقالهژاک دریدا
جمعه 8 دی 1391 14:26
حسین نمکین متن زیر، شرحی است بر مقاله مشهور ژاک دریدا تحت عنوان «ساختار، نشانه و بازی» که در سال 1966 به چاپ رسیده است. نویسنده مقاله خانم MaryKlages ، استاد دانشگاه کلورادوی آمریکاست که سخنرانیهای زیادی درباره آثار ژاک دریدا و مخصوصاً پیرامون شیوه شالوده شکنی داشته است. متن زیر در روشن نمودن مفهوم و بستر عملِ شالوده...
-
با س. گ. ل.ل به خانه میمون خوش آمدید / بنیامین انصاری نسب
جمعه 8 دی 1391 14:24
«عشق حقیقی هیچ گاه یکنواخت و آرام پیش نمی رود.» شکسپیر جنگ، سکس، ازدیاد جمعیت، زندگی ماشینی، جهان درون و بیرون انسانها را همواره موضوع و مشغله ذهنی عمدهی نویسندگان تشکیل داده است. طوری که با گذشت سالیان دراز بر خلاف موضوعاتی که به دست فراموشی سپرده می شوند، این سوژه ها همچنان ماندگار و از خوانندگان خوبی هم برخوردار...
-
با س. گ. ل.ل به خانه میمون خوش آمدید / بنیامین انصاری نسب
جمعه 8 دی 1391 14:24
«عشق حقیقی هیچ گاه یکنواخت و آرام پیش نمی رود.» شکسپیر جنگ، سکس، ازدیاد جمعیت، زندگی ماشینی، جهان درون و بیرون انسانها را همواره موضوع و مشغله ذهنی عمدهی نویسندگان تشکیل داده است. طوری که با گذشت سالیان دراز بر خلاف موضوعاتی که به دست فراموشی سپرده می شوند، این سوژه ها همچنان ماندگار و از خوانندگان خوبی هم برخوردار...
-
آشوب هندسی یا شکل متفاوتی از آنچه نیست / داریوش معمار
جمعه 8 دی 1391 14:22
پیش درآمدی بر طرح وجه غایب هنر جهان در گشت و واگشت های مکرر خود به شکلی نامحدود در حال گسترش است و همین وضع خلاقیتی را رقم می زند که دریافت ما از ایده به شیوهای هگلی را متزلزل نموده و از درون دچار ناهم بودگی ـ فروپاشی ـ می نماید. این مضمون در وجه ظهور خود به سبب تحول و خیزشی که به همراه دارد حتا با روال خیش و امری با...
-
داماهی - شماره 7
پنجشنبه 7 دی 1391 16:31
شماره 7 ماهنامه داماهی ویژه نامه داستان منتشر شده در 10 آبان 1382 سردبیر: ابراهیم پشتکوهی دبیر ویژه نامه داستان: موسی بندری طراح: حسن بردال دانلود فایل pdf :
-
[گپ هورخش] ما این کوچه را به نام حسن خواهیم شناخت/ سعید آرمات
پنجشنبه 7 دی 1391 16:29
تلخ است ، تلخ. به شوکران و هلاهل میماند، برای ما نوشتن از کسی که تا بود مجال نوشتن نداد به ما از خود. و این که تا بود از او هیچ نتوانستیم نوشت به بهانه ای یا به کاهلی یا از سر جوانسری. یعنی که تا بود راه آزادی نوشتن دربارهی او برای ما صعب بود و رفتن او نوعی رهایی برای گفتن از اوست و این چیزی است که نوشتن را که خود...
-
به جای مقدمه: موسی بندری
پنجشنبه 7 دی 1391 16:29
انسان قصه گوست. و قصه بخشی از هویت انسان را می سازد. در هر جا و هر زمان. زمان و مکان تعریف های خاص خود را اؤ قصه دارند. انسان می رقصد، می نوازد، می خواند، نقش در می آورد و قهر می کند. از ترس، از شجاعت، از شادمانی، از اندوه، از بی پناهی، از پناهداری، از حسرت، از آرزو و از… انسان هایی که در محیط جغرافیایی خاصی ـ هرمزگان...
-
[داستان] هیاهـو / حسن کرمی
پنجشنبه 7 دی 1391 16:28
هیاهو و انبوه مسخره ای بود. روی شنهای خیس ساحل، مثل مورچه هایی که یک روز بعد از باران حرکت و ازدحام را از توی سوراخشان بیرون آورده باشند، کومه کومه زنهای نقابی و مردهای سوخته و لاغر دور بساط ماهی فروشها می چرخیدند. با خستگی روی دوبه ی زنگ زده ی کنار گمرک نشسته بود. خنکی صبح با بوی شور دریا و بوی ماهی گندیده همه جا پهن...
-
[داستان] واگویی / مسعود فرح
پنجشنبه 7 دی 1391 16:27
آقا! ما چشم مان افتاده بود. دستِ خودمان که نبود که. درست روبروی چشم ما، از آن پشت که پیچید، پیدا شد. مگر ما گفته بودیم؛ مگر ما رفته بودیم نگاه کنیم. پیدا شد. خودش پیدا شد؛ درست همان جایی که ما داشتیم نگاه می کردیم. ما هم نگاه کردیم. نه که ما نگاه کرده باشیم؛ نگاهِ مان همان جا بود، خودش پیچید آمد توی نگاهِ ما؛ خُب ما...
-
[داستان] می کشم، نمی کشی؛ / موسی بندری
پنجشنبه 7 دی 1391 16:26
زن دست مرد را رها کرد و ایستاد. ـ همین جا خوبه دیگه. همین جا رو بکش. ـ این جا نه. دُرُس جایی باس باشه که به همه چیز احاطه داشته باشم. همه چی رو خوب بشنوم. ازدحام مسافران رو اسکله. دور و بر قایق ها. دیوار سنگچین موج شکن اسکله یه طرفش موج ها بلن بلن رو کول هم سوار می شن، اون طرفش هم دریا صاف باشه. صاف صاف که نه. موج ها...
-
[داستان] کور / موسی بندری
پنجشنبه 7 دی 1391 16:25
مث تجاوز به رنگ خودت مث تجاوز به صدا مث تجاوز به گریه مادرت مث تجاوز به دست خالی کور با صدای خش دار و دو رگه اش می خواند و صدای نک چوبی که در دست داشت و از برگ درخت نخل بود در صدایش می شکست. پیاده رو جنب خور را در پیش گرفته بود. سعی داشت به دیوار سنگی خور نخورد. و از بلندی پیاده رو که نسبت به خیابان ارتفاع داشت نیفتد....
-
[داستان] دست کشیدن به آسمان/ پروانه پرسش
پنجشنبه 7 دی 1391 16:25
صدای نفسهای او را از پشت پنجره شنیدم و از روی تخت بلند شدم گوشه پرده را پس زدم. هنوز تاریکی پشت پنجره غلیظ بود صورتم را به پنجره نزدیک کردم. لبهایم را روی شیشه قرار دادم وچشمهایم را میخ کردم که بهتر پشت پنجره را ببینم. احساس کردم چشمهایم بازتر شده است نفسم را حبس کردم. خودش بود پنجره را باز کردم و دستهایم را از لای...
-
[داستان] جایی برای پرت کردن دست آهنی قراضه/ هادی کیکاووسی
پنجشنبه 7 دی 1391 16:24
مرد خودش را در بلغم انداخته است و مرتب فریاد می زند و نام کسی را به زبان می آورد. از همان نام هایی که همه دارند به زبان می آورند. خب از وقتی که راه افتادیم که این طوری نبود. بعد نمی دانم چه مرگشان شد که شروع کردند به جیغ و داد کردن و توی سر هم زدن. چند بار سعی کردم بفهمم که چه شده اما بی فایده است. کسی به من توجهی...