سینمای آنتون تارانتینو

یادداشتی بر تئاتر «تاریخ سرکوب» نوشته و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی


::حمید موذنی

 

 

«تاریخ سرکوب» نوشته و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی از تلفیق نمایش رقت‌انگیز آرتویی و سینمای خشونت بار تارانتینویی وام گرفته و با بهره‌گیری از وجوه خشن هر دو سبک هنری صحنه را مملو از پتانسیل اضطراب جهت تاثیرگذاری بر مخاطب قرار داده است. میزانسن‌های مشقت بار بیرحم دقیقا پس از اولین میزانسن روضه‌خوان صحنه را فرا می‌گیرد. لبخندهای اولیه تماشاگران درست پس از لحظه‌ای کوتاه تبدیل به وحشت و اضطراب توام با خشونت مردانی می‌گردد که صحنه‌ی تاریخ را به سرکوب دائمی زنان تبدیل کرده‌اند و ناخودآگاه تسلیم این آموزه های تاریخی و ابداعی خود شده‌اند.

زن این نمایش نیز مردی است که قرار است زجر کشد. زجری که نه فیزیولوژیک است بلکه زجری اجتماعی و اکتسابی است و پشتکوهی به درستی با درک این مهم که جنسیت مقوله‌ای اجتماعی است توانسته نشان دهد که زنان به خاطر دیدگاه های مردسالارانه جنس دوم‌ اند نه هب خاطر زن بودن!!

متن نمایش پشتکوهی همچون آثار سینمایی «پیر پائولو پازولینی» فیلمساز روشنفکر ایتالیایی که به بدترین و رقت‌آمیزترین وجه فاشیست را می‌کوبید در «تاریخ سرکوب» به سراغ فاشیست مردسالاری رفته است. کارگردان آگاهانه کار خود را بر اساس سبک «آنتون آرتو» کارگردان صاحب سبک فرانسوی بنا نهاده که در آن اصل کار بر ایجاد ترس و اضطراب در تماشاگر است تا با تکیه بر این وحشت والایش و تزکیه در مخاطب ایجاد شود. در این نمایش با عدم تاکید بر ستاره سازی و برجسته سازی بازیگر تلاش می شود با مشقت تحمیلی بر بازیگر ، ترس و اضطراب از صحنه بر مخاطب القاء شود و مخاطب نیز با ترس از ترس تخلیه شود.

نور پردازی شکسته، آواهای ترسناک، دود، بازیگری خشن و صدای موزیکال چرخ خیاطی به عنوان آوای برنامه در چارچوب حوزه‌ خصوصی همگی فضایی را تشکیل می دهند که از خلال آن سبعیت گفتمان مردسالارانه مشخص گردد. استفاده هوشمندانه از سکانس خشن و رزمی فیلم «بیل را بکش» ساخته کوئنتین تارانتینو که نوعی گرافیک خشونت است به بار معنایی نمایش می افزاید. «اِما تورمن» بیل را بکش تنها در فضای مجازی قهرمانی است که تنها با خیل مردان می جنگد اما در پیش پرده زنی است که سلاخی می‌گردد تا ائتلاف برادر و شوهر او برای تمرین یک تجربه‌ی آلوده از ذهن خویش به شکلی خشن و سبعانه به نمایش درآید.

استفاده از پلان های هوایی فیلم «باراکا» و موسیقی وهم‌ آور آن که همراه با ساخته های بهرنگ عباسپور است به خوبی فضای آرتویی نمایش را بر تماشاگر مستولی می‌دهد. بازی بازیگران و اکسوار صحنه نیز هوشمندانه است. بازیگر مرد نمایش به خوبی زجر یک تن قوی را در کسوت زن به نمایش می‌گذارد. برادر و شوهر او نیز به خوبی سبعیت و وحشیانگی خود را نشان می دهند و البته در بخشی که هر دو به شکلی حیوان‌وار و زشت هندوانه می‌خورند به انرژی صحنه و تهوع مخاطب یاری می‌رساند.

تراژدی نمایش نیز در پایان این «سینمایش» ـ تلفیق سینما و نمایش ـ است که چگونه زنی رو به دوربین اعلام می‌کند که در صورت خیانت شوهرش او دست به خودکشی می‌زند ...

پشتکوهی هوشمندانه این مونولوگ زن را به تصویر می‌کشد تا مشخص شود در فضای صلب مرد سالاری در هر دو صورت خیانت زن و یا خیانت مرد، آن که هزینه می‌دهد زن است!!! البته برخی از میزان‌های کار هم مطول بود و به کار لطمه می‌زد که اگر این مهم در نظر گرفته می‌شد تاثیرگذاری آن دو چندان می‌شد ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد