:: عباس عبدی
و آن چند بار دیدار از دور
از پیاده ها که چشم توپایید
خاک وآفتاب و
شاکبان مستاصل
مردمی که چه رفتند
چه آمدند
چندین دل شکسته و زخم
مردم هم
از تصادفی که شنیدم
یک خوشه شعر
همسیانی از ستارگان
پای چهار پایهی فرتوت
در چشم هیچ همشهری پنهان نیست
آن مقدمه، متن
درد مشترک و لهجهی غلیظ بندری
ناخن زدی به آخر سیم آخر
چندین و هر بار
عبورکردم و برگشتم
گشتم و برگشتم
شکایتی نمیکنم
که یکبار و فقط
پیاده و مردم را، میز و چهار پایهی خالی را
قرار گذاشتی
عبور کردی از امشب و
هی
بر نمیگردی.
13/8/82 ، قشم