دست

:: ابراهیم پشت کوهی

 

دست‌هایی که به سمت ما تکان داده می شوند، نغمه‌ی قلب‌هایی است که ما را دوست می‌دارند.

حرکت دست گاه سرنوشت انسان را رقم می زند.

میلان کوندرا در مقدمه جاودانگی می گوید، اگنس (یکی از مهمترین شخصیت های رمان جاودانگی) از حرکت دست پیرزنی فرتوت که از استخر شنا بیرون می آمده شکل گرفته است.

برای این که ببینیم نقش و رفتار «دست» چقدر حیاتی است می توانم توجه شما را معطوف کنم به کسی که روبروی شما نشسته است و با شما حرف می زند.

می توانید از حرکت دست‌هایش به شخصیت او پی ببرید. اجازه بدهید فرد مقابل حرف بزند، سخن بگوید و رشته کلام را به دست بگیرد. پس از چندی لایه های پنهان آن شخصیت از حرکت دست‌هایش بیرون می آید. برای مثال در رفتار شناسی، حرکت دست‌های آرام و با طمانینه نشان از شخصیتی است که قسمتی از خواسته ها و امیالش  سرکوب شده و او را تودار ساخته است. همین حرکت آرام دست‌ها، البته در این علم به چند شاخه تقسیم می شود، که می‌تواند افراد مسلط و با اراده را هم شامل می شود، که البته همه اینها به جزیی نگری رفتار شناسی این پدیده بر می‌گردد.


بحث «دست» این مقوله تاریخی کم تر دیده شده را می توان از چند منظر بررسی کرد، یکی از موارد حیاتی «دست» وسیله ارتباطی بین «دهان و غذا» «فرستنده و گیرنده» است که پیام (مواد مورد نیاز بدن) را منتقل می کند و معنایی که از پیام به مغز می‌رسد «سیری است». البته دیوید برلو اعتقاد دارد که تنها پیام است که انتقال می یابد، نه معنا. در این بین سوالی که موجود بوده این است، پس معنا کجا می رود. که برلو اعتقاد دارد معنا نزد گیرنده موجود است. این مسئله تنها در مقوله‌ی زبان قابل بحث است و در حوزه‌ی نشانه شناسی جای سوال دارد. تا اینکه یاکوبسن بحث تازه‌تری را مطرح می کند که علاوه بر اینها (فرستنده،‌ گیرنده و پیام) سه عنصر دیگر را نیز شامل می‌شود. پیام برای موثر واقع شدن باید بر زمینه ای دلالت داشته باشد، زمینه ای که یا کلاس باشد، یا بتواند آن را بیان کرد و مخاطب قادر باشد آن را به روشنی دریابد؛ همچنین به رمزی نیاز است که هم گوینده و هم مخاطب (در بحث ما می تواند کسی باشد که پیام را به رمز در می آورد و هم آن که رمز را کشف می کند) آن را بشناسد؛ و سرانجام به تماس نیاز است. (دست ها را به عنوان یکی از محوری ترین عناصر تماس انسانی در نظر آورید.)

«دست» عنصر انسانی‌ی است که معناها را به پیام تبدیل می‌کند و در کوتاه تر مدت از فرستنده به گیرنده منتقل می‌کند. از موارد رمزی مهم «دست» رفتار زبانی است که ناشنوایان با آن انجام می‌دهند.

«دست» در نشانه شناسی کاربردی دارای جایگاه ویژه ای است.

حرکت هر نشانه به سمت مقصد البته گاه در مکان های مختلف تغییر پذیرند و گاهاً معناهای متضاد در خود دارند. برای نمونه نشانه ی بلند کردن انگشت شصت به سمت شخص دیگر را در جوامع غربی نشانه موافقت است و همراهی می‌دانند ، اما همین نشانه در جامعه‌ای مثل ایران معنای مخالف می‌یابد که نشانه‌ی توهین است. یا بلند کردن انگشت اشاره به سمت بالا یعنی اجازه گرفتن و پیام آن ادب است، اما اگر همان انگشت را در بینی کنیم به پیام بی ادبی تبدیل می‌شود. و همین طور نشانه گرفتن انگشت میانی به سمت طرف مقابل که اشاره به رفتارهای جنسی دارد.

کثرت حرکت و معنای دست‌ها، ما را وا می‌دارد که در جای دیگر و به طور موکد و جامع تری به این نشانه ها بپردازیم. پس بهتر است فعلاً از این بحث درگذریم.

امبرتواکو در جایی عنوان می‌کند که «نام اثر متاسفانه کلید تاویل آن اثر است.» نقش دست در راه‌یابی به دنیای درونی یک انسان هم همین گونه است. دست‌ها، متاسفانه شخصیت ما را رو می‌کنند و همین طور با مطالعه رفتار شناسی «دست» می‌توان به درون یک جامعه نفوذ کرد.

در فرهنگ ما نمونه های مهمی وجود دارد که نقش دست را چه به عینه و چه به طور غیر ملموس نشان می‌دهد.

مثال:«دست رو دلم نذار خواهر که دلم خونه»

همین دست کلید ورود به دنیای آن شخص است. یعنی هر گاه فرستنده جمله بالا را تکرار می کند آماده است که پیام های درونی خود را به رمز در آورد و با کد ویژه ای آن را برای گیرنده ارسال کند.

به موارد دیگری که آماده ی ارسال کردن است توجه کنید.

«دست به دست هم دهیم...»

«ز دست دیده و دل هر دو فریاد...»

«دل می رود ز دستم صاحب دل خدا را...» و غیره.

و همین طور موارد بیشماری وجود دارد که مستقیماً به دست اشاره نمی‌شود اما نقش دست در آن حیاتی است و یا مواردی که حالتی استعاری می‌یابد.

مثال: «کتاب را به سرش کوبیدم»

مثال: «کمان را کشید و جان را رها کرد»

و مورد استعاری: «دست خدا بر سر ماست»

وقتی می‌گوییم دست خدا بر سر ماست آیا واقعاً دست خدا بر سر ماست.

در حوزه‌ی نشانه شناسی به لایه لایه شدن کنایه  و حرکت می‌توان اشاره کرد. گاهاً رفتار و یا نشانه‌هایی هستند که برای کم کردن شدت با کنایه‌ آن را به کار می‌بریم و پس از چندی آن کنایه خود تبدیل به اسم می‌شود و لایه‌های چند گونه دیگری به وجود می‌آید.

در این باره اوحیان توحیدی می گوید:«از ابن فارس پرسیدند وجه کثرت اسماء فرج در عربی چیست؟ گفت این‌ها اسم نیست کنایه است. هر کنایه‌ای در اثر تکرار مثل اسم شده، به ناچار کنایه ای دیگر آورده اند و بدین گونه زیاد شده است.» در مواقعی معذورات (سیاسی، مذهبی، جنسی و ) باعث کثرت معنا می‌شود.

در نشانه شناسی «دست» لایه‌ی مهمی وجود دارد که می تواند اهمیت کلیدی دست را بیان کنند:«توجه شود به رابطه عاشقانه، میل زیادی در عشاق وجود دارد که دست همدیگر را لمس کنند و یا در حالی که حرکت می کنند و قدم می زنند دست در دست هم داشته باشند.»

یا سلام کردن (دست هم را فشار می دهند) که در اسلام بر آن تاکید شده است.

از آن جایی که دست انرژی را به دست دیگر انتقال می دهد. پیوند دوستی یا حس ملاطفت با فشردن دست‌ها به سمت لایه های درونی دست مقابل نفوذ می کند. احتمالاً یکی از دلایلی که دین از دست دادن (دست هم را گرفتن) مرد و زن بیگانه جلوگیری کرده همین انتقال حس و احساس از طریق تماس «دست» است.

گاهاً ما برای انتقال و رساندن پیام، دست‌ها را از دور به سمت هم تکان می‌دهیم.

پس به قول امبرتواکو«نشانه آنجا وجود دارد که گروهی از افراد بپذیرند که از آن سود جویند و آن را همچون چیز دیگر به کار گیرند.»

لذا امروزه نه تنها بر خلاف کل بدن نقش رفتاری دست ها کم نشده است بلکه بیشتر نیز گردیده اما آن چه هست این که زندگی شتابان و ماشینیسم فرصت فکر کردن به دست‌هایی که تمام رفتار مکانیکی، بیومکانیکی و رئالیستی و حیاتی ما را می‌سازند از ما گرفته اند، شاید تیاتر در این بین یکی از معدود استثنائاتی است که در قرن بیستم یک بار دیگر بدن را کشف کرد و نشان داد که دست‌ها در این اندام‌واره‌گی چه نقش حیاتی دارند. کشف دوباره پانتومیم و تیاترِ مبتنا بر بدن ما را به حس ازلی آفرینش رهنمون می سازد.

مجسمه میکل آنژ انگشتش را به جلو دراز کرده است تا از اهمیت دست سخن بگوید. نکته ی که هیچ‌گاه در تاریخ به آن توجه نشده است اهمیت خود دست است نه پیام آن. ما آلوده به گناه تاریخی «فراموشی» هستیم نه گناه ندیدن. در طول تاریخ انسان میل مبهم «دست» را به رهایی سرکوب کرده است. و به تدریج بدعت و حرکت تازه را در آن کشته است. ما متهم به قتل «دست» هستیم. دستی که روزی می‌خواست رها باشد اما در بند معنا (بدن) اسیر مانده و ما هر روز بیشتر فراموشش می کنیم.

«حتا اگر دستهایت را با عطر گلهای عربستان بشویی پاک نخواهد شد.»  مکبث

توجه شود که کارکردهای دست در حوزه های مختلف و متفاوت نیز وجود دارد. در برابر رابطه عاشقانه و جسمانی «دست» می توان به تبار خشونت دست نیز اشاره کرد. هولناک‌ترین قتل‌های بشری در اوج نفرت به وسیله دست انجام گرفته است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد