:: تئاتریکال
فراموشی و ندانستن.
درد بزرگیست درد فراموشی. اصل را به فراموشی سپردن و به دروغ خود را ...
و درد بزرگتری است درد ندانستن. و نسل امروز چه می داند از گذشته خود؟ از اصل خود؟ از ایرانی بودن و از آیین ایرانیان.
از مهرگان چه میدانیم؟ بزرگترین آیین پارسیان. بعید می دانم کمتر کسی نام آن را شنیده باشد. و این درد بزرگ ندانستن است.
در کتب قدیم میخوانیم که:« مهرگان عیدی است شش روزه در پیش پارسیان که روز آغازین آنرا مهرگان عامه گویند که روز شانزدهم مهر ماه قدیم است و روز پایانی آنرا مهرگان خاصه که روز بیست و یکم مهر ماه است.» آیین باستانی که به احترام مهر (خورشید) ـ نماد دوستی و زندگی ـ بر پا می شد. آیینی که از هزاران سال پیش در سراسر بلاد پارس برگزار می شد که تا به امروز نیز این آیین نزد زرتشتیان پابرجاست. ولی در کمال تعجب چندی پیش شاهد پخش برنامه ای بودیم در مورد «مهرجان» که هر ساله در کشور امارات برگزار می گردد و یک اعرابی با کمال وقاحت از «مهرجان» به عنوان آیین بزرگ اعراب نام می برد و تلویزیون ایران با هیچ تحلیل آن را در معرض دید میلیونها ایرانی قرار می دهد. کافی است نگاهی به قدمت تاریخی فرهنگ این دو قوم بیاندازیم تا شاهد تفاوت فاحش بین تاریخ و فرهنگ این دو قوم باشیم.
زرتشت پیامبر بزرگ پارسیان، سیصد سال پیش از اسکندر یعنی از حدود نیمه دوم سده هفتم تا اوایل سده ششم پیش از میلاد مسیح میزیسته است. پس حدود سه هزار سال پیش، زرتشت، احترام به خور (خورشید) را پایه گذاری کرد و متعاقباً آیین مهرگان را در ستایش عصور. چنانکه ابوریحان بیرونی در این باره می نویسد:«گویند مهر که نام خورشید است در چنین روزی پدیدار شد و بدین سبب، این روز را بدو نسبت داده اند. پادشاهان در این جشن، تاجی به شکل خورشید که دایره ای چرخ مانند در آن نهاده شده بود، بر سر می گذاشتند.»
حال چگونه می توان باور کرد که این جشن، متعلق به اعراب است در حالی که قدمت کشور کوچکی مثل امارات به چند سده هم نمی رسد؟ از سلمان فارسی نقل شده که: «ما در زمان ساسانیان بر این باور بودیم که خداوند یاقوت را در نوروز برای زیور مردمان و زیر جد را در مهرگان و این دو روز را بر دیگر روزهای سال برتری داد، چنان که یاقوت و زبرجد را بر دیگر گوهرها.» از این سخن سلمان اینگونه برداشت میشود که او آیین ایرانیان را برای اعراب بازگو میکرده است. پس می توان نتیجه گرفت که اعراب کشور بزرگی مثل عربستان هم تا آن زمان از مهرگان هیچ اطلاعی نداشتند. (و کلمه مهر کلمهای است اصالتاً پارسی نه فارسی)
به نوشتة بُندِهِش (رساله دینی زرتشتیان) «مشی و مشیانه» (نخستین مرد و زن جهان) در این روز از تخمه کیومرث زاده شدند.
کتزیاس تاریخ نویس یونانی مینویسد که:« شهریاران هخامنشی هیچگاه روا نبود مست شوند، مگر در روز جشن مهرگان که جامه گرانبهای ارغوانی می پوشیدند.»
دوریس، دیگر تاریخ نگار یونانی مینویسد:« پادشاه در این جشن میرقصید» گویند در این روز بود که کره ماه که تا بدان هنگام، گور تاریکی بود، از خورشید روشنایی گرفت. گویند در واپسین روز این جشن (مهرگان خاصه)، فریدون ، ضحاک را در کوه دماوند به زندان انداخت و مردمان را از گزند او برهانید، پس این روز را جشن گرفتند. چون زمان چیرگی ضحاک هزار سال به درازا کشید و ایرانیان دیدند که زندگی آدمی می تواند این همه دراز شود، از آن روز به بعد، آرزوی نیکشان درباره یکدیگر چنین بود: «هزار سال بِزی» (هزار سال زیست کنی) که واژه امروزی آن، «صد سال به از این سالها! » است. آری فرهنگ غنی ما به فراموشی سپرده شده است و دیگران با به یغما بردن آن، آن را از آن خود به دیگران معرفی مینمایند.
آن زمان که ما (پارسیان) هزاران سال پیش، روز دهم بهمن ماه هر سال را به افتخار هوشنگ که آتش را برای اول بار برای پارسیان به ارمغان آورد، جشنهای بزرگ سده را برگزار میکردیم. اعراب بادیه نشین، در گرمای طاقت فرسای بیابانهایشان، دختران خود را، دور از چشم مادرانشان به آغوش خاک می سپردند و این ظهور پیامبر اسلام بود که آنها را با انسانیت آشنا کرد. حال با تفاوت فاحشی که میان این دو فرهنگ است چگونه می توان باور کرد که مهرگان، (عربها به علت فقدان حرف «گ» در حروف الفبایشان، آن را مهرجان تلفظ می کنند همانگونه که پارسی را فارسی تلفظ میکنند) آیین بزرگ اعراب است.
و ای کاش هیچگاه دچار درد فراموشی و ندانستن نمیشدیم.
منابع:
1- جلیل دوستخواه ، اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان
2- شاهنامه