بِی کوروش:
« از اینها پیش هم مرگ بود و خواهد ماند. اگر باشیم یا نباشیم او خواهد بود. مرگ مگر جزاست و بدعا کردن به عمر.»
(لقمان بایت اُف)
خوشا آنان که با تصویرشان در قابهای سینما زنده ماندند و از مرگ در عالم طبیعت رهایی یافتند و جاودانه گشتند. تصاویر سینما همانند زندگی واقعی سرشار از تحرک و پویایی اند. جاودانگی آثار هنری، پاسخی است بر مسیر زندگی در عالم واقعیت. در عالم مادی که قلمرو طبیعت است، همه چیز در حال ترکیب و تجزیه به سر می برد. اما دنیایی که توسط تخیل هنرمندان آفریده میشود، نامیر است.
زنده یاد کوروش گرمساری با مجموعه عکسها و فیلمهای به یاد ماندنی خود، هرگز از خاطرهها محو نخواهد شد. و آنچه را که هرگز نمیتوان به دیده شک نگریست، هنرمند بودن وی است.
هر چند کوروش در سانحهای دل خراش جان باخت، اما با نمایش فیلمها و عکسهایش، جانی دوباره گرفت و تولدی دیگر باره، که میرایی در آن جایی نخواهد داشت را از آن خویش ساخت.
کاشکی هستی زبانی داشتی
تا زمستان پردهها برداشتی
کوروش گرمساری در عمر اندک خود به دوران جوانی، سرشار از نشاط کاری بود. بازماندهی تلاش وی، صدها قطعه عکس و اسلاید در خور توجه و قابل تامل، و فیلم های کوتاهی چون:
تصویر توانستن، جهله، آوای خاک، یاسمن گل، از ساحل کوه تا قله دریا، تسبیح یادگاری، روزی مدرسه ای، محرم (رقص جهله)، پری شفابخش، ... و چند کار ناتمام که از آن میان نیمه حرفهای و مطرح در انجمن سینمای جوان و صدا و سیما قرار داده اند.
روان شاد کوروش بیشتر عکاس بود تا فیلمساز. عکسهای کوروش در کار آخرش (از ساحل کوه...) نشان میدهد که عکاس چیره دستی به ویزور نگریسته و موضوع را جانانه ثبت کرده است.
اصولاً بدون برخورداری از صداقت، ابداع هیچ کاری ساخته نیست. و این شرط هنرمند بودن صداقت است. صداقت به خود و اندیشه خویش. هنرمند به هنرش، هرگز به دیدهی لذت و ارضای نیازهای صرفاً استتیکی نمینگرد. و هنر را وسیله ای برای پر کردن ساعات بیکاری (فراغت) به کار نمیگیرد. و شادروان کوروش گرمساری از این دست بود. او عکاسی را تفنن نمیدانست و عکس را با علم به زیبا شناسی میآفرید. کوروش از محک تجربه بیرون آمده و میرفت تا کاری کند کارستان.
اما هیهات...
آنچه در بیشتر کارهای گرمساری مشهود است، دوست داشتن و ابراز محبت با ساده ترین شکل آن، ولو شده با سمباندن چند گل یاسمن و انداختن آن بر گردن دخترکی، و یا رهآورد چند گوش ماهی پراکنده در ساحل، و یا پاشیدن کاسه ای آب پشت سر مسافر، و یا دادن فنجانی چای به کارگران ساختمان. از این جاست که پی میبرد محبت و دوستی خریدنی نیست و با پول و ثروت نمیتوان به آن رسید.
و اما «تصویر توانستن» یکی از فیلمهای خوب و روان زندهیاد کوروش گرمساری است که داستان مستندی است از کودکی که بر اثر سانحه (تصادف)، جفت دستان خود را از دست میدهد، و با تلاش خواهرش که از وی بزرگتر است، خواندن و نوشتن و نقاشی و دیگر امور روزمره را میآموزد. پاها کار دست را میکنند و بی نیاز از یاری دیگران به حیات خویش ادامه میدهد.
فیلم با یک تراولینگ از پس پنجرههای کلاسها آغاز و سپس وارد یکی از کلاسها میشود.
اسکندر کودکی بی دست را با حصیری وارد کلاس میکنند و درس آغاز میشود. نوشتن با انگشتان پا شروع میگردد و خواستن توانستن است. اسکندر با تلاش خانم معلم و فداکاری خواهرش درس فرا میگیرد و به مراتب کوشاتر و موفق تر از بقیه دانش آموزان خود را مینمایاند.
فیلم از فیلمنامهای محکم و منسجم برخوردار است که با یاری «نجیبه نعمتی» نوشته شده است. فیلم برداری و نورپردازی خوب احمد خدابخش نیز به آن کمک بسیار کرده و تدوین چند بارهی آن توسط «منصور نعیمی» با وسواسهای ویژه گرمساری، از ارزشهای بالای تصویر توانستن است که در مجموع کارگردانی شایسته و درخور توجه کوروش و سرمایه گذاری سیمای مرکز خلیج فارس، فیلم به سومین جشنوارهی تولیدات محلی سیمای جمهوری اسلامی ایران راه مییابد و مورد توجه هیات داوران جشنواره قرار میگیرد و به کسب جوایزی به عنوان بهترین فیلم مستند داستانی نایل میآید.
به کارگیری آگاهانه فضا و آدم ها از خصوصیات کاری گرمساری به شمار میآید و از همه مهم تر، اخلاق و فروتنی.
یادش گرامی و روانش شاد، از آن رو که خود تصویر بود از توانستن.
ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست