[ویژه نامه کورش گرمساری] علی محمد قاسمی*

خبر تکان دهنده و غیر قابل باور بود.

اشکهایم در زیر دوش آب سرد گم شد.

یادم باشد به هیچ رفاقتی دل نبندم و به هیچ خاطره ای دلخوش نباشم.

یک فنجان چای، بر سر یک میز،‌ با تصادفی کوتاه، سلام و احوال پرسی و تمام، خداحافظ، به امید دیدار، که اگر هم نشد، ماتمی نخواهد داشت.

از زمانی که برای فیلم جدیدم به میان جنگلهای شمال رفته ام، اسامی از ذهنم در حال پاک شدن است. خاطره ها نیز.

بعضی از اسامی در وجودم حک شده،‌ ابراهیم اصغر زاده، کوروش گرمساری و چند تایی دیگر...

نفر بعدی کیست؟ یادم باشد به خودم هم دل نبندم.

پرکن قدح باده که معلوم نیست

کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه

 


فیلمساز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد