گپ هورخش

:: ابراهیم پشت کوهی



این محرم و صفر است که زنده مانده است.

با احترام به حر بن یزید ریاحی قهرمان خاکستری این تراژدی رویایی

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد

و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

اگر در معنی این بیت غور کنیم و مقصود حافظ را از غزل یاد شده به زعمی استخراج کنیم به این نتیجه می رسیم که جام جمی که شیخ از آن یاد می کند در«اندرون من خسته» هر کس نهفته است که کشف آن تسلط بر جهان مادی است و بی نیازی است و حرکت است.

پس بنابراین حرکت حسین بن علی از سر بی نیازی است و تسلط بر خویش و گذار از جهان مادی.

حرکت اهل عاشورا نشان از رسیدن این عزیزان و کشف جام جمی است که در سینه داشتند. پس ایشان به جانب جام جم خویش نگریستند و احوالات جهان مادی را دیدند و بی نیازی را بر خود برگزیدند و حرکت آغاز شد و پایه حرکت در نهاد شیعه اینجا استوار گردید.

حالا اگر ما چار چنگولی جهان مادی (دنیا) را چسبیده ایم و خود را از هر آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد ساخته ایم ربطی به اصل شیعه ندارد.

شیعه با سه نگاه ساخته شد. سکوت و صدا در زندگی علی (ع)،‌ سکوت و سکوت در زندگی حسن (ع) و صدا و صدا در زندگی حسین (ع)و در هیچ کدام از این نگاهها خواری وجود ندارد. خفه خون ربطی به اسلام ندارد. همانطور که می توان گفت خواری سگی سترگ است که قبل ز همه پاچه ی خود خوار شده را می گیرد. این محرم و صفر است که خودشان خودشان را زنده نگه داشته اند. محرم صدای خون حسین است و حسین خون خداست.

صفر سخنوری زینب علی (ع(.

پرداختن به پراژدی عاشورا که دارای وسعت در زمینه های بی شماری است در این مقاله قابل طرح نیست، اما به طور موجز می توان گفت که تراژدی حسین و هفتاد و دو بازیگر توانمندش هر سال در محرم به صحنه می آید و موجب تزکیه نفس می شود. حالا اگر این پرده عظیم از خلقت خداوند حلیم در تمام سال در صحنه زندگی ما باشد جام جم که هیچ است، جام دو جهان در چنگ ماست.

امروز سر آن دارم که سر غصه تراشم و سر خویش به تاراج خینیاگر ریش بسپارم

آنچه مهم است و ما گاهی آنرا گم می کنیم این است که زاری بر حسین اصل نیست پرچمداری حسین اصل بر اصول انسانیت.

متاسفانه عده ای سالهای سال بر آن بوده اند که با خوار و مظلوم نشان دادن مردان و زنان کربلا دل مردم را به دست بیاورند اما غافل از اینکه، انسان همیشه قهرمانان را ذاتاً دوست دارد و قهرمان سازی را ارجع می داند. هر چند که حسین (ع)، عباس (ع)، حر و هر آن کس که در نیمه های شب نینوا نگریخت خود قهرمان است. کار ما این است که این عشق بازی با خدا را آشکارا به جهان نشان دهیم، گوهری که اهل حرم به جهان هبه کرده اند و سالهاست که ما با فغان بر آن زنگار انداخته ایم و هنوز اشکهای بیشمار عاشقان حسین نتوانسته است آن را در جهان جهانگیر سازد.

دلم نمی آید که بی نام حر جمله را ببندم و از سویی نیز دلم نمی آید که به حر اندکی پرداخت کنم چرا که «حّر» به تمام انسانها نزدیک است. چرا که اگر حسین شدن ممکن نیست و حسین در جهان یکی است اما حر بودن اگر چه آسان نیست غیر ممکن نیز نمی باشد.

خاکستری بودن مهمترین وجه این قهرمان است. در جبهه یزید بودن و سپس به سنگر حسین پیوستن آنقدر شیرین و وسوسه انگیز که حد ندارد پس حر حد ندارد چرا که آگاه بود از پایان راه، و دانا بود به از دست دادن جایگاه.

سنگر حسین به سردار سیاه ماندن در لشکر یزید ترجیح داد و این گونه خاکستری شدن یک نقش را به ما نشان داد.

پرداختن به آنچه که باعث این چرخش در اندیشه حر بن یزید ریاحی شد می تواند راه رستگاری را به ما نشان دهد.

جمله را در این مجال به ناچار می بندم.

آه که حسین پیش از آنکه اشک باشد اندیشه است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد