آفرینش و تاریخ انسان در ایران باستان

گردآوری: محسن زهتابی


بشریت در آغاز پیدایش، قادر به احساس لایتناهی و بی کران بوده ولی امکان یافتن واژگانی را که نمایانگر این احساس باشد را نداشته است. پس از ابزار اندک بیانی استفاده کرده وهنر رمز گرایی خود جوشی درونی را به وجود آورده که امروز مبنای هرگونه دانش اساطیری و اسطوره شناسی به شمار می رود. اما اسطوره چیست؟ اسطوره به معنای واقعی و دقیق کلمه، داستانی خام و بی پرده و رک و راست است که علی الاصول مناسکی به دنبال دارد. و بر خلاف اسطوره در عالم جاویدان و سرمدی تصویر شده است. مانند دوباره زنده شدن خدایان یا نامیرا بودن (تعریف اسطوره کتاب دانش اساطیر ـ ژوزه باستید) و اما اسطوره در ایران چگونه است؟ قبل از پاسخ دادن به این سوال بهتر است بدانیم که تاریخ ایران باستان را به سه دوره تقسیم کرده اند: 1- دوران افسانه ای (اساطیری) 2- دوران حماسی 3- دوران تاریخی. که اولی از پیشدادیان تا دوره کیخسرو و پادشاه کیانی و دومی از فرمانروایی کیخسرو تا اواخر دوره کیانیان و دوره سوم از اواخر دوره کیانیان تا سراسر دوران فرمانروایی اشکانیان و ساسانیان. نکته قابل توجه اینکه  در این دوره بندی دوران افسانه ای و اساطیری با هم یکی  می شوند حال آنکه از جهاتی این دو دوران متفاوتند اما رابطه متقابل دارند. اما تفاوت آنها: 1- دوران اساطیری دورانی است کاملاً متفاوت با دوران زندگی آدمیزادگان حال آن که دوران افسانه ای با کمی اختلاف همان عصر و زمانه انسانهاست 2- اسطوره می تواند در افسانه رخنه کند اما افسانه  نمی تواند در اسطوره رخنه کند.

اما با یک تعریف از فروید و یک سخن از چکو مورخ معروف می توان نتیجه گرفت که با وجود این تفاوت ها باید برای شناخت هر چه بیشتر اسطوره ها دوران افسانه ای را نیز مورد مطالعه قرار دهیم.

فروید اساطیر را رویا دانسته و می گوید: اساطیر مانده های تغییر شکل یافته تخیلات و امیال اقوام و ملل ، رویاهای متمادی بشریت در دوران جوانی اند. اسطوره در تاریخ حیات بشریت یعنی از لحاظ تکوین و تسلسل تیره های حیوانی ، مقام رویا را در زندگانی فرد دارد.

از این تعریف می توان نتیجه گرفت که همانا اسطوره ها ساخته ذهن و رویای انسان ها هستند و حتماً باید در فضا و دوران ساخته ذهن انسان هم زندگی کنند که انسان ها آن دوران را برای خود دوران آسایش و فراغت می دانند و در حقیقت هم همان درست است و فقط دستخوش تغییر گردیده است.

هندوشاه نخجوانی مورخ گفته است: تاریخ همان افسانه است که مردم را از غم روزگار و ناملایمات ایام به آسایش و فراغت رهنمون می‌کنیم.

به همین دلایلِ ذکر شده چه بهتر که بررسی اساطیر را همراه با افسانه ها جلو ببریم. در همین راستا برای شناخت اسطوره های ایران از اولین پله یعنی چگونگی پیدایش (افسانه چگونگی وجود) جهان شروع می‌کنیم.

در آغاز دو گوهر بود. گوهر روشنی و گوهر تاریکی. گوهر روشنی و آفریدگان مینوئیش در بالا، در بهشت روشنی می زیست که از سوی خاور، باختر وشمال بی کرانه و از سوی نیمروز با سرزمین تاریکی هم مرز بود. که البته در میان آنها وای دیه (باد) قرار داشت. گوهر تاریکی هم در پایین می زیست که از سوی خاور، باختر و نیمروز بی کرانه و از سوی شمال با بهشت روشنی هم مرز بود. شهریار بهشت روشنی اورمزد، و فرمانروای سرزمین تاریکی اهریمن نام داشت.

تا اینجا در افسانه های ایران از عمر دنیا سه هزار سال می گذرد. که مخلوقات اورمزد در این سه هزار سال در حال امکانی بوده اند. سپس اهریمن نور را دیده درصدد نابود کردنش بر می آید. اورمزد که از آینده باخبر است مصافی به مدت نه هزار سال با اهریمن طرح می کند. اهریمن که فقط از گذشته ها باخبر است می پذیرد. در آنجا اورمزد پیشگویی می‌کند که این جنگ با شکست اهریمن به اتمام خواهد رسید یعنی در سه هزار سال نخست پیروزی از آن اورمزد خواهد بود. در سه هزار سال دوم دوران آمیختگی نور و ظلمت خواهد بود و گاه دیگری بر آن یکی چیره می شود و در سه هزاره سوم به ترتیب در هر هزاره هوشیدر ـ هوشیدر ماه ـ سوشیانس به عالم پا می گذارد و اهریمن را به طور کامل نابود ساخته و در مغاک می افکنند. اما سه هزاره‌ی دوم که آغاز پیدایش اسطوره هاست:

اورمزد در سه هزار سال نخست که اهریمن در عالم تاریکی بی حرکت است دست به آفرینش جهان زده و چون کار خلقت به پایان رسید، گاوی نیز بیافرید که موسوم به گاو نخستین است پس آن گاه انسانی بزرگ خلق کرد به نام کیومرث که نمونه نوع بشر بود ( این همان نخستین انسان در اساطیر ماست که گاهی به صورت نیم خدا نمود پیدا می کند) از اینجا به بعد دوره دوم با حمله اهریمن به آفریده های اورمزد شروع می شود. اهریمن با حمله به آفریده های اورمزد نخستین گاو، و نخستین انسان را می کشد که از نخستین گاو گیاهان و از نخستین انسان فلزات پدید می آیند و از تخمه کیومرث که در دل خاک نهفته بود چهل سال بعد گیاهی رست (مهرگیاه) که اولین جفت روی زمین از آن ها بوجود آمدند بنام مشی و مشیانه (مشیگ و مشیانگ) دوره آمیزش نور و ظلمت که آن را گمیزش گویند شروع می شود. انسان ها پا به عرصه وجود می نهند.

بدین ترتیب از اینجا آغاز تاریخ انسان ها بر روی زمین است که بنا به مبدأ تقویم و تاریخ کیومرثی صبح سه شنبه اول بهار و اول فروردین ماه پارسی 6532 پیش از میلاد مسیح گرفته اند و از همین تاریخ تا پادشاهی هوشنگ وآغاز سلسله پیشدادیان سیامک فرزند کیومرث (بنا به استناد به شاهنامه) پا به عرصه می گذارد که به دست دیوها کشته میشود. اما فرزندش هوشنگ اولین کسی است که لقب پیشداد می گیرد و بنا به گفته شاهنامه شیوه استخراج فلزات و رام کردن حیوانات را به بشر می آموزد و در پی اینها داستانی هم از هوشنگ ذکر شده که  روزی هوشنگ سنگی به سوی ماری پرتاب کرد از برخورد آن سنگ با سنگ دیگر جرقه ای پدید آمد و بوته ای خشک را به آتش کشید بدین ترتیب آتش کشف شد.

و اما درباره هوشنگ :

هوشنگ همانند پدر و پدربزرگ خود بر کل جهان پادشاه بود و همین طور فرزندانش تا برسد به فریدون که دنیا را در بین فرزندانش سه قسمت کرد. اما قبل از همه اینها جهان به هفت کشور تقسیم شده بود (استناد به متون زرتشتی) داستان از این قرار است:

در روزی که تشتر (فرشته باران) بارندگی کرد نصف گیتی را آب گرفت و زمین به هفت کشور منقسم گردید. کشوری که در میان واقع شد موسوم است به خونیرس و آن به بزرگی شش کشور دیگر است، یعنی شش کشور که در پیرامون خونیرس است به بزرگی کشور میانگی است. در طرف خوراسان (مشرق) ساوه واقع است و در طرف خوروران (مغرب) ارزه و در طرف نیمروج (جنوب) فروزفش و ویدذفش و در طرف باختر (شمال) اوروبرشت و وروجرشت. خونیرس در میان اینان واقع است. و خوش آب و هواترین و بهترین منطقه نیز به حساب می‌آید

ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد