عروسی خون / مجید سرنی زاده

بررسی نمایشنامه عروسی خون نوشته‌ی : فدریکو گارسیا لورکا   برگردان : احمد شاملو


[بخش اول]


نمایشنامه با حضور دو شخصیت شروع می شود و معرفی گذشته آنها، گذشته نحس و شوم و غم انگیز یک مادر و پسر. دنیای نمایش در سکوت و سکون به سر می برد و همه چیز در جای خودش قرار دارد. از گذشته ای پر از خون ریزی صحبت می شود که هنوز فراموش نشده و صحبت از آینده ای امیدوار کننده می شود که ناگهان شخصیتی وارد شده (زن همسایه) و آرامش دنیای نمایش را دچار تنش می کند. داماد و نامزد جوانش قصدازدواج دارند و می خواهند تشکیل زندگی بدهند که موانعی بر سر راه آنان قرار می گیرد. اطلاعاتی که شخصیت همسایه ارایه می دهد مادر را دچار شک نسبت به عروس آینده اش می کند اما هنوز عروسی و خوشبختی پسر آنقدر اتفاق بزرگی هست که این تردید در همین حد بماند اما تخم آشوب را در دل خواننده می کارد. در شروع صحنه بعد با یک لالایی مواجه می شویم. قطعه ای موزون که قالب لطیف لالایی را در خود دارد اما محتوایی خشن، صحبت از خون و خون ریزی است. سپس دیگران وارد می شوند،‌ لئوناردو و خانواده اش که با حضور خود بر شدت درگیری و تعلیق می‌افزایند و سوالی که در ذهن به وجود می آید این است که آیا قرار است عروسی سر بگیرد یا یک جنگ.

گره ها در جریان اتفاقات ایجاد شده و تنها چیزی که به این درگیری ها، تردیدها و انتظارها پایان خواهد داد ازدواج دو جوان است. خواستگاری صورت می گیرد و عروس را می بینیم، عروسی سرشار از تردید برای ازدواج و عاجز از تصمیم گیری.

چیزی که در نگاه اول و تا نقطه اوج اصلی نمایش به نظر می رسد این است که کشمکش بر سر رسیدن دو جوان و عروسیشان با هم است و موانع اطرافشان فعال می شوند. موانعی چون حضور لئوناردو و افکاری که در سر دارد، تردید عروس، گذشته عروس و تصویرش در ذهن مادر داماد…

پس از خواستگاری با حضور لئوناردو تعلیق و کشمکش شدت بیشتری می گیرد و زخم های کهنه سر باز می کنند. ازدواج صورت می گیرد و همه چیز تمام می شود. عروس تصمیمش را می گیرد. اکثر درگیری ها تا اینجا بین شخصیت ها و خودشان یعنی در درونشان بوده است. عروس که گمان داشت با عروسیش به این درگیری درونی خود پایان خواهد داد مضطرب تر و درگیرتر از قبل می شود و در بیرون همه چیز در کمال آرامش می گذرد که ناگهان اتفاقی می افتد. عروس ناپدید می شود. و این سرآغاز درگیری دیگری است. در این جا کشمکش ودرگیری درونی شخصیت ها یعنی لئوناردو و عروس به یک درگیری بیرونی تبدیل می شود. تصمیم جدیدی گرفته میشود وعملی می شود. حال کشمکش بر سر پیدا کردن لئوناردو و عروس است. کشمکش بین داماد و لئوناردو. آری عروس و لئوناردو در کنار هم بودن را حتی به زنده ماندن ترجیح می دهند.

هیزم شکن ها برای القای فضا و وضعیت پرآشوب دنیای نمایشنامه وارد می شوند و با کلامی موزون و به زیبایی، از عروس می گویند، از لئوناردو، از داماد، از سیل مردم که در پی آنهایند و دلیل رفتنشان و گزارش می دهند اتفاقات را و در نهایت نجات آنها را آرزو می کنند.

ماه وارد می شود، افسرده از سرما و دنبال ماوایی گرم، سینه انسان، در پی فراری ها و از مرگ از پیش تعیین شده آنها می گوید ، از تقدیر.

مرگ نیروی خود را در دستان داماد دارد به سوی عشاق می رود و درگیری بین عاشقان فراری و داماد که نیروی مرگ همراه اوست روی می دهد.

نمایش به نقطه اوج خود می رسد، صحنه ای سرشار از احساسات عاشقانه و عاشقان از جنونشان می گویند از آتشی که در سر داشته اند و رویای در کنار هم بودنشان و اعتراضشان به دنیای خود و اینکه مرگشان لحظه ای است که از هم جدا شوند.

مرگ لئوناردو را از عروس جدا می کند و جدایی عروس را به مرگ تدریجی دچار. در نهایت در صحنه آخر هر دو مرد کشته شده اند و تابوت هایشان به سوی گورستان می رود. همان سرنوشت اجدادشان. اینجاست که گره های نمایش باز شده و دیگر درگیری وجود ندارد.

دنیای نمایش به سکون رسیده است. سکونی غم انگیز و در نوع سکون ابتدای نمایش، دوباره زن هایی بیوه، عشق های نافرجام و مردانی در زیر خاک…

 

بخش دوم

باید از راه خون رفت.

عشق ،‌ ماه و مرگ عناصر اصلی و سازنده‌ی درام های لورکا هستند. این عناصر اما در عروسی خون حضور چشمگیری دارند. در کنار این مولفه ها تقابل با سنت از دغدغه های لورکا محسوب می شود.

در نمایشنامه عروسی خون با دنیایی موجه می شویم که قوانینش دستپخت خود انسان است. قوانینی متشکل از سنت ها، عرف ها که زندگی انسان این دنیا، مرگ او و سرنوشتش را رقم می زند. سنت ها و عرف هایی که مایه مباهات اوست.

همه چیز رنگ و بویی خاص دارد و بوی مرگ می دهد. ازدواج، مرد، زن، بچه ، زندگی، مرگ و همه و همه مفاهیم انسانی معنای دیگری یافته اند. اختلاف طبقاتی، درگیری های خانوادگی و تعصب ها بیداد می کند.

معنای همه چیز را وسعت زمین و باغ و معنا و ارزش انسان را ارثیه پدری، ملکش و قیمت زمینش تعیین می کند. معناهای کهنه ای که دسته گل خود انسان است و زندگی او را به تباهی می‌کشاند. جامعه بوی مرده متحرکی را میدهد که به مرگ تدریجی دچار شده است.

همه شخصیت های این نمایش قربانی هایی هستند که هرگز خواسته ها، آمال و آرزوهاشان جامه عمل نپوشیده است. قربانی آداب، رسوم و قراردادهایی که جزو اعتقادات و بخشی عظیم از زندگی این مردم را تشکیل می‌دهد. بستر اصلی نمایشنامه بر روی آئین و رسوم سیر می کند. که نمونه بارز آن را می توان در اتفاقات بزرگ زندگی انسان در این نمایشنامه جست.

تولد:

            خون شده روون                مث آب جوب       بخواب میخکم      بخواب طفلکم

ازدواج:

می دونی عروسی چیه، یه مرد و چن تا بچه و یه دیفار کلفت دو زرعی که میون تو و باقی چیزهای دنیا                   مرد باید نر باشه.

مرگ:

            که پایانی است برای همه چیز و شاید تنها راه نجات.

همه چیز بوی خون و جنگ ودرگیری می دهد. سنت ها و آیین هایی که همه در باطن خود حول محور مردگی و عدم تحرک می چرخند. زن ها همه بیوه، مردها همه در زیر تل خاک و خاکستر و ـ عشق ـ  مفهومی که به فراموشی سپرده شده، نیرویی که در دنیای نمایش در وجود عروس و لئوناردو متبلور می شود و بر علیه همه نیروها طغیان و اعتراض می‌کند. همه چیز را خرد می کند، همه چیزهایی که معناهایی خاص و تهی یافته اند و از معنای اصیل و انسانی خود دور شده اند و شاید تنها نیرویی که می تواند با آن بر علیه این دنیا طغیان کرد همان نیروی عشق است. لورکا با شکستن ازدواج، زندگی، مرد، زن ، اعتبار دنیای سنتی که چارچوب های خشک و بسته آن را فرا گرفته را به زیر سوال می برد.

طغیان بر علیه نیروهای حاکم بر دنیای آدم های نمایش، نیروهایی که سرچشمه آنها اعتقادات غلطی است که آنان را به بیراهه برده است.

حرکتی که گرچه در نهایت با مرگ شخصیت ها پایان می پذیرد اما جاودانگی و نجات را به همراه دارد. البته جاودانگی را برای مردگان و پوسیدن را برای زندگان به جا می گذارد.

مردگان که رفتند… و زندگان با خاطرات رفته گان زندگی خود را با همان معناهای گذشته پی می گیرند. به توجه به طغیان که عشق در وجود لئوناردو و عروس کرده است هر آن باید منتظر اتفاق تازه ای بود. منتظر حلول عشق در اندام یک لئوناردوی دیگر ، کسی که سنت های خشک را بشکند و سنت عشق را برگزیند.

آدم تا اون قطره ی آخر خونشو بده و بمیره بهتر از اونه که زنده بمونه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد