بالگرد هنر یا هنر بالگردی / محمد سایبانی


 

دوست دارم به سالن تئاتر بروم روی صندلی رو به صحنه بنشینم چراغ ها خاموش شوند، انتظار دیدن نمایش شروع شود و دلم از این انتظار گرم شود پس از چند لحظه چراغ ها را روشن کنند و از سالن بیرون بیایم. این جملات را یکی از دوستانم که بازیگر تئاتر است و قائدتاً باید علاقمند به تئاتر باشد بعد از مدت های طولانی ندیدن تئاتر مثل بازگو کردن یک آرزوی دست نیافتنی پیش من درد دل کرد.

ببینید دوستان توقع یک هنرمند و دوستدار دیدن آثار هنری به خاطر شرایط تا چه حدی می  تواند پایین بیاید که تنها به وارد شدن به سالن نمایش راضی است. به هر حال مدت ها گذشت تا این که اعلام اجرای عمومی یک نمایش ما را با تشنگی و ولع دیدن یک تئاتر به سالن نمایش کشاند. بلیط خریدیم وارد سالن شدیم روی صندلی رو به صحنه نشستیم و بلاخره چراغ ها خاموش شد…

نمایش تمام شد، تماشاچی ها از سالن خارج شدند و من به یاد حرف دوستم افتادم، این فکر از ذهنم گذشت که اگر همانطور که او می گفت وارد سالن می شدم روی صندلی می نشستم چراغ ها خاموش می شد تا لذت انتظار شروع نمایش آغاز شود و بعد از چند لحظه چراغ های سالن روشن می شد و بیرون می آمدم. قطعاً بیشتر لذت می بردم و راضی تر بودم تا اینکه چنین کاری که البته انرژی زیادی پای آن گذاشته شده بود ببینم.

نمایش طبق روال یکسری از نمایش های رایج در سال های پیش با روایاتی از اتفاقات گذشته آغاز شد و با روایت کردن اتفاقاتی که در بیرون از محیط نمایش یا همان صحنه رخ می داد ادامه پیدا کرد و این جریان تا آخر اجرا به طور متناوب ادامه پیدا کرد، یا روایتی از گذشته یا اتفاقی در خارج از آنجایی که ما می بینیم. تقریباً نود درصد از اعمالی که توسط بازیگران روی صحنه انجام می شد کارهای فرعی بودند و صرفاً برای این انجام می شد که بازیگران بهانه ای برای حرکت کردن داشته باشند و به هیچ وجه اعمال، پیش برنده نمایش نبودند و جریان نمایش با همان روایات پیش می رفت. اکثر بازیگران دیالوگ های خود را از اول تا آخر نمایش داد می زدند و صدای آنها اصلاً با سالن نمایش تنظیم نبود. احتمالاً آنها چیزی راجع به بیان تئاتری شنیده بودند ولی افسوس چیزی که شنیده بودند قطعاً غلط بوده است یا این که آنها برداشت غلطی از این جریان داشتند. چند نفر از  بازیگران  که تعدادشان نسبت به جماعت اجرا کننده کم نبود حتی طرز ایستادن و راه رفتن روی سن را نمی دانستند. خلاصه سرتان را به درد نیاورم از این موارد جزئی و کلی فراوان در آن اجرا وجود داشت. البته ناگفته نماند که بساط دهل کسر و لوطی و سرکنگی و کی کنگ هم که بلاخره به هر بهانه ای لنگان لنگان وارد می شود به راه بود. تا انشاءا… کار به برچسب تئاتر سنتی مفتخر شود.

و تمام اینها حاکی از این بود که بازیگران و کلاً دست اندرکاران این کار چه تازه واردها و چه آنهایی که چندین سال تجربه بودن روی صحنه نمایش را داشته اند نه تنها با اصول تئاتر و ارتباط با مخاطب بلکه با الفبای اولیه آن نیز آشنایی نداشتند.

حکایت این چنین است که مثلاً قرار است من خلبان هلیکوپتر یا همان بالگرد امروزی شوم و بدون این که هیچ آگاهی از به پرواز در آوردن آن داشته باشم روی صندلی خلبان بنشینم و به صرف اینکه پرواز بالگرد را در آسمان یا احیاناً کار خلبان را مثلاً در فلان سریال خارجی دیده ام من هم شروع کنم به فشار دادن دکمه ها و جابجا کردن اهرم های بالگرد و توجیه من این باشد که می خواهم خودم این کار را تجربه کنم و یاد بگیرم که چگونه بالگرد را به پرواز در بیاورم و آن را هدایت کنم. لابد مدت ها طول می کشد تا من بتوانم شخصاً بالگرد را به پرواز در آورم و قطعاً پس از پرواز کردن سقوط می کنم و هم خودم و هم هلیکوپتر نابود می شود. این حکایت حکایت هنرمندان زیادی است که سال ها انرژی و استعداد و عمر خود را تلف می کنند و تازه همیشه نسل جوانتر و تازه وارد هایی هم هستند که لابد باید بغل دست خلبان اولی بنشینند و از او پرواز کردن را یاد بگیرد. در صورتی که می شود خیلی راحت تر چیزهایی را که قرار است پس از چندین سال زحمت کشیدن و تجربه کردن فهمید که این احتمال هم هست که کژ فهمید در کمترین مدت با مطالعه کردن متدهای معتبر تئاتر و بازیگری و آموختن گنجینه های مکتوب  که از گذشتگان برای ما به ارث گذاشته شده  گام های ‌بلند تر و استوار تری برداشت. حال که به این جا رسیدیم جا دارد یکی از این گنج های مکتوب را معرفی کنم کتابی که شاید از لحاظ مادی قیمتش از یک پیتزا ارزانتر است و احتمالاً اگر واقعاً تشنه آموختن باشیم جزئی از وجود ما می شود و تا آخر عمر با ما خواهد بود. «تکنیک بازیگری ، نوشته: استلا آدلر» این کتاب هر چند کمی دیر به دست جامعه بازیگری ایران رسیده است ولی در همین مدت  کوتاه که کمتر از یک دهه است توانسته است جریان بازیگری را در ایران به نوعی به حرکت در آورد البته تلاش های دیگری هم مانند ارائه کتاب های تحلیل بازیگری توسط رضا کیانیان تاثیرات زیادی را در سرعت دادن به این حرکت داشته است.

ببینید ما به عنوان بازیگر، نمایش نامه ای را می خوانیم دیالوگ های نقشی که قرار است بازی کنیم را از بر می کنیم و سعی می کنیم منطبق با دیالوگ های نقش حس های مناسبی انتخاب کنیم و آن را ارائه دهیم. وارد صحنه می شویم و عموماً در بدو ورود نمی دانیم واقعاً چه کاری باید انجام دهیم و چگونه رفتار کنیم. بخصوص زمانی که دیالوگ نداریم و همیشه از درون گیج و منتظر یک اتفاق مانند وحی یا معجزه ایم تا بازی خوبی ارائه دهیم. این اتفاق از بیرون به ما تزریق نمی شود و این بزرگترین دلیلی است که کسانی که به بازیگری روی می آورند و تعدادشان هم اندک نیست پس از مدتی فعالیت در این عرصه دچار یاس می شوند و آن را رها می کنند، این کتاب به ما خواهد آموخت که این روش بدترین شکل برخورد با بازیگری است.

در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: این کتاب راهنمایی جامع و علمی استلا آدلر به تکنیکی است که او را یکی از برگزیده ترین آموزگاران بازیگری جهان ساخته و آکنده از تمرین ها و مثال هایی است که مستقیماً از کلاسهای پربار او گرفته شده اند. « تکنیک بازیگری» متنی علمی برای بازیگران امروز است. کاوشی پویا در روش هایی است که بازیگران برجسته ای چون مارلون براندو، رابرت دنیرو و وارن بیتی را عمیقاً تحت تاثیر قرار داده است. یکی از امتیازات این کتاب این است که می شود آن را به صورت یک کتاب درسی در گروه ها و کلاس های تئاتر تدریس کرد و البته توصیه بر مطالعه کردن این کتاب و کتاب های دیگر دلیل بر منکر شدن ارزش کار عملی و تمرین نیست چون یک هنرمند تا درگیر کار عملی نشود نمی تواند تشخیص دهد چه ضعف هایی دارد و برای بهتر شدن به چه نیاز دارد. مطالعه کردن بدون نیاز به آب خوردن بدون تشنگی می ماند ولی به هر حال اگر کسی بخواهد شاعر خوبی شود برای شروع حداقل باید الفبا و دستور زبان را بداند و گنجینه ای از کلمات در ذهن داشته باشد و البته شم زیبایی شناسی که سهم اعظم این جریان بر دوش اوست هم دارا باشد تا بتواند پا در این راه گذارد بعد از آن با کار کردن، تجربه و دیدن کارهای خود و دیگران و نقد شدن پی به نیازهای خود برای مطالعه می برد. این امر در تمام شاخه های هنری صدق می کند. به امید روزی که در این دیار هنرمند بودن یک بازیگر از حالت یک تعارف بیرون بیاید و دارای استقلال عمل و اندیشه بشود. آمین

 

 نتیجه اخلاقی: نمی شود گفت هر کسی که روی صندلی هلیکوپتر نشسته است و به دکمه های آن دست می زند حتماً خلبان است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد