پروانه ای برای بقا / شکوفه رنجبر


 

پاپیون (Papillon) فیلمی‌ است که نمی‌ توان آن را در زمره آثار روشنفکرانه تاریخ سینما محسوب کرد چرا که نه داستانی دارد که با مولفه های این ژانر مطابقت داشته باشد نه کارگردانش، شفنر، سابقه ساخت چنین فیلم هایی را.

این فیلم قصد ندارد با تمرکز بر روی برخی فاکتورهای کلیشه ای، خود را فیلمی‌ غیر متعارف و جدید نشان دهد بلکه کارگردان سعی کرده با انتخاب ژانر و موضوعی حادثه ای ، آن را در راه تحریک احساسات بیننده و فراهم ساختن ساعاتی مهیج برای آنان،‌که در راه بیان مسئله ای مهم تر بکار بندد.

موضوع فیلم که از روی داستان واقعی پاپیون، افسر فرانسوی ساخته شده مربوط به ماجرای فرار پاپیون از زندانهای دولت فرانسه است. این موضوع بارها توسط فیلمسازان دیگر به عنوان موضوعی که می‌ تواند بسیار جذاب باشد، در فیلم ها نشان داده شده اما شفنر ضمن استفاده از جنبه جذاب موضوع، آن را برای تشریح اوضاع آن زمان مورد استفاده قرار می‌ دهد.

دید کارگردان فیلم، دیدی انتقادی است. انتقاد نسبت به حکومت فرانسه و در مقام کلی تر نظام حکومت داری جهانی. نظامی‌ که بر پایه از بین بردن فردیت اشخاص وتبدیل کردن آنها به توده ای مطیع و بی احساس قرار دارد و با این سیاست می‌ خواهد همه را آنطور که می‌ خواهد تربیت کند.

شخصیت اصلی فیلم یعنی پاپیون در چنین شرایطی در کشور فرانسه بارها به زندان می‌ رود در حالیکه در داستان اصلی پاپیون نه بار اقدام به فرار می‌ کند در فیلم تنها دو مورد از آن را می‌ بینیم.

شاید از نظر سازندگان فیلم، همین دو مورد فرار برای بیان مقاصد کافی است. اما شفنر علیرغم این تغییر که در تعداد دفعات فرار پاپیون از زندان انجام داده، کلیت داستان را حفظ کرده و به آرمان های نویسنده که همان بیان مظلومیت انسانها و در بند بودن آنها در برابر نظام سیاسی است وفادار مانده است.

شفنر در پس پاپیون، در واقع اعتراضی آشکار به نظام حکومت داری جهان دارد و آن را با استادی هر چه تمامتر در قالب فیلمی‌ که بیننده را نه درگیر احساسات شدید زودگذر، که درگیر تفکری طولانی و عمیق می‌ کند، بیان می‌ کند. در این راه از عوامل بسیاری بهره برده شده. یکی از عوامل بازیگری فیلم است. بازیگران قبل از آنکه هنر شخصی خود را در ایفای نقش نشان دهند باید عاملی را مد نظر قرار می‌ دادند و آن امساک کارگردان در بیان مستقیم و احساس برانگیزی وقایع است. پس در راستای این ایده، استیو مک کوین بازیگر سرشناس آمریکایی برای ایفای این نقش انتخاب شد. مک کویین را شاید بتوان بهترین انتخاب دانست. چرا که او بنا به اقتضای سبک بازیگری اش از نشان دادن احساسات خود طفره می‌ رود و این همان چیزی است که برای نقش پاپیون لازم است.  چهره او که انگار از بالا و پایین تحت فشار قرار گرفته و آن حرکات بی احساس لبانش خونسردی مردی را که نه برای فرار ، که برای اثبات آزادی انسانها، بارها اقدام به فرار می‌ کند را نشان میدهد. در مقابل این درون گرایی و خونسردی مک کوین، شور و شوق رفیقش لویی قرار دارد. بازیگر نقش لویی، داستین هافمن، که در آن سالها اکثراً در نقش های اکشن ظاهر می‌ شد این بار در نقش مردی ثروتمند که با خیانت همسرش به زندان افتاده و در آنجا با پاپیون دوست شده، بسیار خوب ظاهر می‌ شود. این در واقع نقطه عکس پاپیون است و این زوج مردانه همواره یکی از بیاد ماندنی ترین های تاریخ سینما بوده اند.

موسیقی فیلم یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم است. ساختن یکی از معروف ترین عاشقانه های سینما برای فیلمی‌ حادثه ای چون پاپیون خود ایده ای جالب از سوی جری گلد اسمیت،‌ آهنگساز فیلم است. جالب اینجاست که استفاده از موسیقی هم تحت تمهید امساک از سوی کارگردان در فیلم زیاد شنیده نمی‌ شود. وقتی هم که شنیده می‌ شود نیمه کاره تمام شده و تم آهنگ تغییر می‌ کند و در واقع تماشاگر تا آخر فیلم که این موسیقی را کامل می‌ شنود، در حسرت  و انتظار می‌ ماند.

شفنر در نوشتن دیالوگ ها هم دقت بسیاری داشته و سعی کرده وقایع بیشتر در قالب تصاویر و موقعیت ها بیان شوند تا دیالوگ های بازیگران. تاکید شفنر بر تاثیر بصری تصاویر عاملی است که به وضوح در فیلم دیده می‌ شود. آنجا که پاپیون در جزیره با مسئول جذامیان صحبت می‌ کند و مسئول به خاطر صورتش که شکل طبیعی اش را از دست داده نمی‌ تواند احاساساتش را در چهره اش برور دهد، توقع می‌ رود که از دیالوگ استفاده بیشتری شود اما شفنر خصیصه درون گرایی و بی تفاوتی پاپیون را با عدم توانانی بیان احساسات در چهره مسئول جذامیان به تقابل می‌ گذارد. این صحنه می‌ توانست با بکار بردن موسیقی بیش از حد به صحنه ای دردآور تبدیل شود و یکی از بهترین صحنه های فیلم می‌ شود که در آن عیوب و اشکالات قهرمان فیلم را در تایید انسان بودن او به نمایش گذاشته شود.

شفنر در موارد بسیاری از تصاویر استفاده به جا کرده. صحنه هایی که پاپیون در زندان کاملاً تاریک سالها و سالها زندانی است هم تاکیدی است بر استقامت پاپیون و هم نشان دهنده بدترین نوع شکنجه و زندانی کردن در آن زمان یعنی نگه داشتن زندانی در بی خبری اطلاعاتی و محیطی که در آن سالها بسیار رایج بوده است.

پاپیون در راه رسیدن به هدفش یعنی اثبات آزادی از عواملی بهره می‌ برد اما همه کسانی که به او کمک می‌ کنند جزو گروه هایی هستند که خود نیز از آزادای مشروع برخوردار نیستند و خود از جامعه طرد شده اند (مثل جذامیان) و یا اصلاً در جریان تمدن شهری شرکت داده نشده اند (سرخپوست ها) و این خود بیانگر این مسئله است که رسیدن به آزادی و آنچه فطرت بشری است با وجود قیود جامعه به اصطلاح متمدن انسانی ناممکن است.

شفنر تمامی‌ تمهیدات خود را به کار می‌ برد تا تماشاگر را تا انتهای فیلم یعنی آخرین اقدام به فرار پاپیون که پرشکوه ترین آنها هم هست، با فیلم همراه کند. آنجاست که درعوض همه ی حسرتی که از شنیدن موسیقی فیلم کشیده ایم این موسیقی بسیار زیبا را چند بار می‌ شنویم و طی لانگ شاتی سقوط یا به نوعی پرواز پاپیون از بالای صخره به روی قایقی که ساخته را با حرکت آهسته می‌ بینیم و به شجاعت او آفرین می‌ گوییم در حالیکه دوستش لویی بالای صخره ایستاده و ترجیح می‌ دهد با مزرعه و حیواناتی که برای خودش تدارک دیده زندگی را سر کند.

پاپیون شنا می‌ کند و از بالا او را به شکل پروانه ای می‌ بینیم که در کمال سرسختی برای بقا و آزادی تلاش می‌کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد