تندیس خشتی

نام نمایش: نقص

نویسنده: اوژن یونسکو

قالب: کمدی


:: سمیه عبداله پور، فاطمه حسن زاده، طاهره پرمر، ابوذر عاشوری، مجید سرنی زاده


در نگاه اول به نمایشنامه پی می بریم که نویسنده نام نمایش را در جهت هر چه بیشتر القا کردن مضمون نمایش انتخاب کرده است و این خود تصویری از درونمایه نمایش تداعی می کند. و یکی از امتیازات متن است. از بین سه نوع خاص کمدی،‌کمدی موقعیت در نمایشنامه مسلط تر است. البته کمدی موقعیتی که با بسط آن در اجتماع درون متن به یک کمدی همه گیر شخصیتی می رسیم که لفظ کمدی اجتماع شاید بتواند لفظ مناسبی برای توصیف شرایط متن باشد.

نمایشنامه با یک موقعیت شروع می شود. موقعیتی که اتفاق افتادن حادثه ناگواری است که نویسنده پس از گذشت تقریباً یک دانگ نمایش ماهیت حادثه را رو می کند. گره اصلی نمایش مسئله مردود شدن آقای آکادمیسین و به خطر افتادن موقعیت اجتماعی اوست. و از لحظه ای که دوست خانوادگی شان خبر رد شدن آکادمیسین را می دهد سکون دنیای نمایش به هم می خورد و نیروهای متضاد نمایش آزار می شوند.

در یک طرف آکادمیسین نیرویی که درصدد اثبات بار علمی خود و رفع افتضاح بار آمده است و در طرف دیگر نیروهایی که تحمل حضور او را تاب نمی آورند و از هر لحاظ مردودش می دانند که البته این نیروها نیز افرادی هستند همچون خود آکادمیسین. اثر این نیروها خانم متبلور شده و باعث درگیری و کشمکش بین آقا و خانم می شود. دوست آکادمیسین نیز در نقش مخبری است که مدارک مردود شدن او را ارائه می دهد.

نقطه اوج نمایش هنگامی فرا می رسد که آکادمیسین آخرین ترکش خود را رها می کند. یعنی هنگامی که با رئیس دولت تماس تلفنی برقرار میکند.

موضوع نمایش همان کلمه عنوان نمایش است. «نقص» و موردی که به عنوان درونمایه نمایش مطرح می شود «نقص زندگی انسان است». نقصی که سبب نابودی چیزهایی می شود که خود او به عنوان زندگی انتخاب کرده است.

هنگامی که می خواهیم به بررسی شرایط زندگی درون متن بپردازیم نویسنده ذهن ما را از تمرکز بر روی یک زندگی خصوصی منحرف کرده و بوسیله گفتگوهای شخصیت ها ما را وادار به نگاه کردن به دنیایی می کند که این زندگی خصوصی، جزئی از آن است. دنیایی که با آکادمیسین با ویژگیهای علمی، اخلاقی و فکری خاص خود به عنوان یک اندیشمند،‌ متفکر، نوآور و سیاستمدار در آن مطرح است و دیگر، کسی که این شخصیت را به عنوان یک اندیشمند عضوی از خود می داند یک خانواده نیست بلکه دنیای انسانهاست.

دنیای با جوامع ناقص که این نقص در تمام ساختارهای جوامع مذکور به چشم می خورد. نقص دستگاه آموزشی، نقص در ارزشهای اجتماعی،‌نقص در ساختار سیاسی،‌ فرهنگی و در کل نقص به مفهوم عام آن در زندگی انسان.

آکادمیسین در این جامعه به عنوان فردی نخبه مطرح است و بررسی خصوصیات و ویژگیهای او و خانواده اش و روابط او با جامعه اش به عنوان مشتی نمونه خروار، بیان کننده خصوصیات اخلاقی بارز جامعه و ارزشهای این جامعه خواهد بود. در نمایشنامه او به عنوان فردی متعصب خشک مغز، لجباز و مدرک گرا معرفی می شود. شخصی دور افتاده از اصول، چه از منظر اصول انسانی که او را تندیسی می یابیم بزک شده بوسیله مدرک و قالب و چه از دید اصول حرفه ای که آکادمیسین مشغول به آن.

آکادمیسین صاحب چند جایزه نوبل ادبیات نسبت به زبان لاتین و یونانی هیچ آشنایی ندارد، زبانهایی که بزرگترین گنجینه های  ادبی اروپا به این زبانها به رشته تحریر در آمده است.

البته لازم به ذکر است که تنها کسی که در انتها کنش های نمایش باعث ایجاد تحول در شخصیتش می شود آکادمیسین است که به نقص تفکر خود پی می برد و سرش به سنگ می خورد.

جامعه ای را می بینیم با چنان موقعیت های متزلزلی که حتی شنیدن صدای پای باد محک،‌می تواند عاملی برای فرو ریختن موقعیت اجتماعی انسان باشد. جامعه ای مدرک گرا که روشنفکران آن جز عده ای طبل تو خالی چیزی نیستند.

آنگاه که می خواهیم انسان را در نمایی نزدیک بنگریم. در نمایش از انسان چیزی جز لایه رویی نمی بینیم. انسانمایی را می بینیم که در آن واحد هم سودای رسوایی دیگران را در سر دارند و هم بیم از رسوایی خود. انسان را موقعیت اجتماعی و قراردادها مسخ کرده است و از زندگی چیزی نمانده جز سعی و تلاش برای حفظ موقعیت ها و تداوم نقص.

با بررسی روابط انسانی بین افراد نمایش نکته ای بارز به چشم می خورد؛ این که در جامعه مذکور هر کس در صدد اثبات وجود خود بوسیله حفظ موقعیتش است و سعی می کند کس دیگری موقعیت او را تصاحب نکند، پس درصدد نفی دیگران بر می آید. و برای زندگی اش فرمولی به شرح زیر را راهکار قرار می دهد.

اثبات وجود خود برابر است با نفی حضور دیگران.

همانطور که آکادمیسین برای اثبات وجود علم خود نفی علم دیگران را به عنوان راه کار انتخاب می کند. با توجه به قانون مذکور و نقص ساختاری جامعه. اثبات وجود خود همانقدر متزلزل است که نفی حضور دیگری آسان.

نتیجه ای که از نمایش به دست می آیدی گوشزد می کند که این زندگی قراردادی با ارزش های قالبی و مدرکی و فراموش کردن جوهر اصیل انسانی زندگی است که هر آن امکان زوال آن می رود. پس به خشت اول برگردیم و از آنجا دوباره شروع کنیم البته این بار با راستی.

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد