هیولایی به نام پل استر

معرفی رمان هیولا


:: امین امیری

 

 

1ـ رمان های پل استر را رمان هایی جنایی می دانم نه از آن جهت که قرار است همیشه در اتفاقات و ماجراهای رمانش کسی و یا کسانی کشته شوند و بعد هم پلیس یا کارآگاهی به قصد دام انداختن جانی مورد نظر دست به خلق جریانات داستانی بزند. (البته از این موارد هم استفاده می کند) بلکه همواره هراس ناشی از قتل و به دنبال بگیر و ببندِ بی امان شخصیتها برای نجات یافتن را عامل جنایی داستان رمان می دانم.

بارها و در جاهای مختلفی از به کارگیری تکنیک های داستانی ِ داستان های پلیسی کلاسیک در کارهای استر صحبت شده که این حرف را حتا می شود از لا به لای دیالوگها و خطوط داستانیش بیرون کشید. پس این چیز تازه ای نیست. تازگی را باید جای دیگری جستجو کرد.


از قتل در داستان های او آشنایی زدایی می شود. قتل دیگر در کارهای او، آن خاصیت قتل بودگی را نداشته، بیشتر رنگ و بوی خودزنی یا خودکشی و یا یک چیزی شبیه این ها را دارد.

هر چند که مخاطب هیچ گاه در این که خودکشی به نوعی می توانسته قتل محسوب شود، شکی نمی کند، خواننده همیشه بر این باور است که ماجراها طوری رقم خورده اند که دستی یا دستهایی خارج از قدرت مقتول، به خودکشی وی کمک کرده  و در این که خودکشی همان قتل است شکی نمی کند. به قاتل هم طور دیگر پرداخته می شود. یعنی که بر خلاف رمان های پلیسی کلاسیک که همواره در آنها با یک قاتل بیرونی روبروایم و در واقع اوست که قاتل است، این گونه نیست. در رمان های استر قاتل حتا می تواند مقتول باشد. این جاست که همه چیز وارونه می شود و یک رمان آن هم با روایتی ساده و با فرمی که از پیچیدگی عاری است، به خودی خود توانایی پیچیده شدن را می یابد.

خواننده در رمان استر با یک رمان فرامدرن روبه روست. این را از پیچیدگی شخصیتهایش می شود دانست. شخصیتها به هیچ وجه قابل پیش بینی نیستند و هرکدام از آنها، متشکل از چند شخصیت اند، اعمال آنها و احتمالات وقوع آن اعمال هم برآمده از همین نوع شخصیت سازی خاص می شود. خواننده تکثر را در رمانهای وی، در نوع شخصیت های آن می بیند و نه در نوع روایت و فرم آن.

این است همان تفاوت اساسی و نگاه تازه ی استر به جهان داستانهای پلیسی ـ جنایی جهان.

2ـ من رمان های استر را دوست دارم از آن جهت که او را در رمان هایش برای من فرصت نادانی را فراهم می آورد. با این فرصت من اجازه دارم از لا به لای سطور مبهم و مفاهیم فلسفی برداشت خود را برای خود یادآور شوم.

اجازه دارم ارزش گذاری خاص خود را برای هر کدام از کاراکترها قائل شوم. نکته جالب در مورد آنها این است که هیچ یک ارزش خوب بودن یا بد بودن را ندارند و این که نویسنده در پیشبرد و ساخت هر یک از آنها مداخله ای نداشته و ساخت هر یک را واگذار کرده به وقوع هر گونه تصادف و احتمال. استر معتقد است:«آنچه بر جهان حکومت می کند، پیشامد و احتمال است؛ تصادف محض و تصادف هر روز مثل سایه ما را تعقیب می کند»

و این سایه که هر روز و هر وقت به دنبال شخصیت هایش تعقیب می شود، جلو عقب می شود و دراز و کوتاه، در واقع همان کششی است که خواننده را نه تنها تا به آخر که حتا بعد از خواندن اثر در تعلیق قرار می دهد.

این تعلیق است که زیباست و من آن را دوست دارم.

نگفتن خیلی از گفته ها هم یکی دیگر از ویژگی های این رمان است. گفته هایی که شاید منتظر آنید هر چه زودتر از زبان یکی از کارکترها به گفت آید و این طور نمی شود. گفته هایی که احتمالا در جاهایی و به نوعی اشاره می شوند ولی باز نمی شوند. و مهر و موم آنها تا به آخر ادامه می یابد. نویسنده خود هم اذعان می کند:«من تنها می توانم از چیزهایی که می دانم، آن چه با چشمان خود دیده و با گوش هایم شنیده ام، سخن بگویم.» و این به واقع گفتن این حرف است که من خیلی از گفته ها را نمی گویم و یا این که اصلن نمی دانم که بگویم. این موضوع به راز آمیزی فضای داستانی، بیش از پیش کمک رسانده و کاراکترها و حرف هایی که از دهان آنها خارج می شود، بدین وسیله بیش از اندازه معمول، غیر معمول به نظر می رسد.

هیولا:

عنوان رمانی از استر است که ترجمه آن به تازگی از طرف نشر افق وارد بازار شده است. رمان ماجرای اتفاقاتی است که بر سر فردی به نام «بن ساچز» می آید.

آغاز ماجرا با انفجار بمبی در دستان اوست و راوی هم که دوست نزدیک ساچز محسوب می شود، بدلیل شماره تلفنی که در کیف او دارد، پایش گیر است و تصمیم می گیرد که اتفاقاتی را که بر ساچز وارد شده و خاطراتی را که با او داشته و تا آنجایی که او را می شناخته، بنویسد. رمان در واقع سرگذشت زندگی شخصی است که اهل ادبیات بوده ولی حوادث او را در دل جریاناتی قرار می دهد که زندگیش از مسیر ادبیات خارج شده، که از قضا برای او سرانجامی جز تباهی و نیستی نیست.

هیولا عرصه وسیعی است برای اتفاقات پیش بینی نشده. این اتفاقات حتا شامل ارتباطاتی است که ساچز با افراد مختلف داشته. برای مثال ارتباط او و مادرش در خردسالی و به هنگام دیدار از مجسمه آزادی و سرخوردگی ساچز. این حتا پیش زمینه ای است برای انفجارهایی که بعدها او در شهرهای مختلف و در کنار مجسمه آزادی انجام می دهد. اما این به خودی خود کافی نیست.

نویسنده در این رمان به خوبی نشان می دهد که یک انسان برای آنکه شرایط رسیدن به یک از هم گسیختگی کامل (زیر و روشدن) را داشته باشد، باید مراحل متنوعی را پشت سربگذارد. بنابراین در هیولا شاهد روابط متنوع و پیچیده ای هستیم.

رابطه راوی با زن سابقش که منجر به طلاق می شود، رابطه ساچز با همسرش فنی، رابطه راوی با فنی که به گذشته و حضور این دو در دانشکده هنر هم مربوط است، رابطه راوی و ساچز به عنوان دو دوست بسیار نزدیک، رابطه ماریا به عنوان یک دوست با ساچز و راوی، رابطه ساچز و لیلیان و رابطه ساچز با ماریا دختر خردسال لیلیان.

این ها مهمترین روابطی است که راوی به آنها اشاره کرده و به همراه اتفاقاتی هم که در هر یک از این رابطه ها روی می دهد، ماجراهای رمان رخ خواهد داد.

تصادفات نقش مهمی در رمان دارند. همان طور که پیش از این هم گفتم، استر معتقد است، آنچه بر جهان حکومت می کند همین پیشامدهاست.

آشنایی راوی با ماریا در اثر یک برخورد تصادفی در یکی از مهمانی های خانه ساچز.

]آن شب وقتی در آپارتمان ساچز راه های مان با یکدیگر تلاقی کرد،‌آمده بود تا از لاک خودش بیرون بیاید. این که خودش را به من عرضه کرد، فقط به این خاطر بود که تصادفا در زمانی که باید، با او روبه رو شده بودم.[

بعد از این است که راوی زندگی اعجاب انگیز ماریا را شناخته و بعدها هم ماریا پرده از رابطه خودش با لیلیان بر می دارد. (این دو دوست هم بعد از سالها همدیگر را به طور اتفاقی در آپارتمان لیلیان می بینند)

همین اتفاقات است که دست به دست هم داده تا ساچز در آن مهمانی بر اثر برخورد ماریا با او از راه پله ی خروج اضطراری سقوط کند و بعد از این است که مسیر زندگی زناشویی اش تغییر کرده و به جدایی می انجامد. ولی باز هم بعد از آن اتفاق مهم، ساچز نوشتن رمان تازه اش را از سر می گیرد و به نظر می رسد زندگی وی به روال عادیش برگشته، اما انگار بر ادامه این حوادث در رمان پایانی نیست. راوی در مورد او می گوید:«خیال می کردم زندگی را دوباره آغاز کرده و آینده درخشانی انتظارش را می کشد، اما معلوم شد که او به آخر خط نزدیک بوده، کم تر از یک ماه پس از دیدارمان در ورمونت ، ساچز نوشتن را کنار گذاشت. یک روز بعد از ظهر برای پیاده روی بیرون رفت و ناگهان زمین او را بلعید.»

باز حادثه ای تازه سرراهش سبز شده و آرامش و سلامت را از وی سلب می کند. این را باید گذاشت به حساب نوع نگاه خاص نویسنده به دنیای پیرامونش و این که او به دنیا از دریچه احتمال وقوع یک همچون پیشامدهایی می نگرد.

در این بین طرح چند سوال ضروری به نظر می رسد.

آیا هیولا ظرفیت باورپذیری یا پذیرش این چنین اتفاقاتی را در دل خود موجب شده است؟ و آیا ارتباطاتی که بین شخصیتهای هیولا در جریان است و پیش از این هم از آن سخن رفت، ایجاد بستری مملو از حوادث غیر منتظره (برخورد ماریا و لیلیان در سرسرای آپارتمان لیلیان آن هم در شلوغی نیویورک) را می توانند باعث شوند؟

و یا مثلا اتفاقی که برای ساچز در جنگل می افتد و او مردی که باعث کشته شدن راننده شده است را کشته و از قضا مقتول (مرد کشته شده) شوهر لیلیان از آب در می آید.

در نگاه اول این اتفاق عجیب است و احتمال وقوعش آن قدر اندک به نظر می رسد که حتا مضحک می نماید. اما به راحتی باور می شود یعنی به محض آنکه به جایی می رسید که ماریا بعد از دیدن عکس پاسپورت مرد، راز هویتش را فاش می سازد، انگار این حادثه هم در توالی اتفاقات قبلی تنها روال عادیش را سپری ساخته و باورش می کنید.

زیبایی و ظرافت کار هم دراین جاست. نوع پرداخت کاراکترها و ارتباط آنها طوری است که این بستر خود به خود ایجاد می شود. برای نمونه شخصیت ماریا به گونه ای است که اتفاقات و بلاهایی که به سرش می آید، طبیعی به نظر می رسد.

(ماریا تاثیر زیادی بر روند زندگی ساچز و راوی دارد)

]بعد یک روز دوربین اش را با خودش برد و شروع به عکاسی از آدم های تحت تعقیب کرد. عصرها وقتی به خانه بر می گشت، می نشست و درباره جاهایی که آن روز رفته و کارهایی که انجام داده بود می نوشت و برای حدس زدن وضع زندگی آدم های تحت تعقیب، از مسیرشان بهره می گرفت. در یکی از پروژه ها، یک کارآگاه خصوصی استخدام کرد تا خودش را در شهر تعقیب کند. این مرد تا چند روز از ماریا در حالی که در خیابانها می گشت، عکس می گرفت. برای پروژه بعدی، ماریا موقتا در یک هتل بزرگ مرکز شهر به عنوان خدمتکار استخدام شد. این بار هم عکس می گرفت و بر اساس شواهدی که می دید داستانهایی خیالی می ساخت.[

خواندن این رمان را به همه پیشنهاد می کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد