از مجموعه آماده چاپ
«چهارشنبه ها را که سوخته کرد»
1
خوب که توجه کنید
اینجا بندرعباس است
برف نمی بارد
تا جایی که نمیبارد هم نمی بارد
و بارد همین نقیصه من به تو می رسم
سلام
خوب من
بوخ نزن زن خوابیده کنار ن…
همینطور یواش که بگویی بیایم؟ نه البته با این علامت سوال
باید از اینجا برویم به بندر عباس را جایی پیدا کنیم
صحرای محشر بود
شرح بود این سفر که میرفتیم قطار هم بود
و تلق تلق همینطور صدا بود که از صدا جدا می شد می افتاد کنار پای ما
دارند ته دریا بمباران می کنند
دارند ته دریا باران می کنند بم م م م …
دارند ته دریا بالا می آورند پله می گذارند زیر پای ما
نه به چتری حتی چیزی هم نیاز نیست
اینجا بندرعباس است برف نمی بارد نمی بارد نمی بارد
تکه تکه می شود این ریل من از تو پیاده می شوم
یه شب خوبه تار باشه ریک باشه
من! مست باشم تو! خواب باشی
و این قصه هیچوخ تموم نشه
بارد این نقیصه می توان به پای تو رسید
سلام خوب من
برف نمی بارد اینجا بوخ نزن زن بندرعباس است
و پایان
بندرعباس. 3/3/82
2
ما
من تو نشسته بودیم
روی سد سنگی «نشسته بودیم» بودیم
فرشته سپید پوش از پلکان سنگی پایین آمد
این بخشی از یک آگهی تبلیغاتی است
مبلغ زیبا. مبلغ دل ما
تو من که می تپد
بسوی ما ــ
تو نمی دانستی من می شناختم
این نورها های علامت جمع را روشن می کنند
این جا
مکان یک زمان است
دریا ــ
پشت سر من پشت سر تو روبروی سپید پوش
احتیاجی به آگهی در روزنامه ها نیست
من داشتم زیبا می شدم تو خوب حرف می زد
چشم من روی گلوی فرشته بود.
نام مستعار سفید پوش
هر سه به فیلمی فکر می کردیم. که حرف می زند.
می زند فعل مستعملی است
چشمان فرشته دیسکتی که من در آن می خوانم
ـ معرفی می کنم
تو نمی شناختی من دانستم
فرشته هنوز از پلکان سفید پوش سنگی می آید
پروژه ناتمام تبلیغات
ما
من تو نیامده ایم
فرشته سپید پوش می آید آمده است قرار است بیاید
روی سد سنگی دو نفر می نشیند
بندرعباس.12/6/82
3
همه آنانی که خواب می دیدند خود! خواب خود می دیدند
خواب بدی می دیدند نَ می دی دند
دیدن را که بردارم از این جا از روی خواب آن ها
بیست هزار نفر خدایا حالا سی و پنج هزار نفر
خواب بودند خواب می لرزید توی خواب شان
می لرزید می لرزید توی خواب شان توی می لرزید خواب شان
«بهشان بگو چه دارم بگویم بگذرم…»
بگذارم را بگذارم کنار از روی خواب شان
کنار همین خواب پر از خون شکسته زخمی
چقدر بلرزد این بم خدایا چقدر بلرزم این بم
حالا که شایعه … چطور پیدا کنم پیدا کنمی که تا
دست تو را از زیر این آوار؛ بکشم بیرون
بیرون را بکشم روی دل خود تا بگیرم دست تو را
ببرم توی خیابان جلو کامیون پتو کنسرو حتا آب
بگویم این خواب آخر چطور این همه باید بلرزد دل من چطور آخر بلرزد
روی خواب آنها این همه آوار آخر کسی آن را بردارد
بیست هزار نفر سی و پنج هزار نفر که در بم چقدر بلرزد
لای این چقدر بلرزیم خواب آن کودک را پیدا کنید
خواب آن زن که شوهرش را خواب می دید
لای پتوها را بگردید زیر سنگ و خشت بیرون آن در که نه بیرون دارد نه داخل
خواب آنها را پیدا کنید که خواب می دیدند این همه خواب را خدایا
یخ می زنند این همه خواب زیر 6 درجه زیر صفر
چقدر بلرزد این خواب چقدر بلرزد این بم چقدر خدایا
بندرعباس 9/10/82